از زمانی که رومینا اشرفی ۹ سالش بود، از همون موقع عاشقم بود.البته منم دوسش داشتم، بعد از چند وقت ارتباطمون تلفنی شد،وقتی که رومینا اشرفی ۱۱ سالش شده بود.با رومینا اشرفی دو سال تلفنی حرف زدیم.رومینا اشرفی در همین دو سال به من گفته بود که پدرم منو اذیت میکنه.بعد از یه مدت هم رومینا اشرفی به من گفت بیا دنبالم منو با خودت ببر. به من پناه آورده بود. من بهش گفتم سنت کمه، اما قبول نکرد. منم یه نفر رو فرستادم سراغ پدرش که بهش بگم دوسش دارم. اما پدرش گفت من به سنی جماعت دختر نمیدم. جرم من فقط اهل تسنن بودنمه». اینها را بهمن میگوید؛ بهمن خاوری ۲۸ ساله، اهل روستای حویق در تالش. همان جوان عاشقپیشهای که میگوید دخترک را فراری داد...
مرگ دلخراش رومینا اشرفی دل هر ایرانی را به درد آورده است و برخی از هنرمندان و چهره های مشهور نسبت به قتل ناموسی این دختر نوجوان توسط پدر سنگدل رومینا اشرفی واکنش نشان داده اند که در ادامه می خوانید:
بررسی ماجرای پرونده قتل این نوجوان تالشی مطلبی است که در این گزارش نمی گنجد، اما طبق اخبار منتشر شده «رومینا اشرفی» اهل روستای حویق شهرستان تالش از توابع استان گیلان است که به خاطر علاقه به مردی 35 ساله به نام بهمن و فرار با او مورد خشم و غضب پدر خود قرار گرفته، تعصب و حساسیت های بیش از حد این چنینی اتفاقی است که شاید بارها در جامعه و کشور خودمان نیز رخ داده است.
سینماگران ایرانی نظیر کیانوش عیاری، محمدرضا داوود نژاد، رسول صدر عاملی و ... با تمام محدودیت های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مسائل اجتماعی این چنینی در فیلم هایشان پرداخته اند و در این خصوص نیز فیلم های متعددی نظیر: «خانه پدری»، «فراری»، «دختری با کفش های کتانی» و ... تولید شده است و شاید اگر محدودیت و سخت گیری های بی مورد وزارت ارشاد در انتشار این فیلم ها، اتهام سیاه نمایی و ترس سینماگران از تولید آثار اجتماعی نبود، فیلم های بهتری تولید می شد که نقش آگاهی دهنده و هشدار دهنده در جامعه را داشت و امروزه شاهد اتفاقات این چنینی نبودیم.
واکنش تلخ امیرمهدی ژوله به مرگ رومینا اشرفی
امیرمهدی ژوله نویسنده، بازیگر و طنز پرداز کشورمان در صفحه اینستاگرام خود به قتل رومینا اشرفی واکنش نشان داد و با انتشار آگهی ترحیم مرحومه نوشت:
چیزی نیست. فرزند گرامی آن «مرد»، نوه فلان «مرد»، خواهر فلان «مرد» و خواهرزاده فلان «مردان» کمی داسی شده است.
قیصرهای امروزی به جای برادران اب منگل، سراغ خواهرشان، دخترشان، مادرشان می روند انگار.
ما؟ بعد از اشک و رنج و پست و استوری هایمان، سراغ داس زبان و خیال و کردار مردانه مان خواهیم رفت، باز.
«به کدامین گناه کشته شده ای» را همه مان باید جواب پس بدهیم، خیلی زود.
در ادامه پست منتشر شده در صفحه ی امیرمهدی ژوله را ببینید:
واکنش امیرمهدی ژوله به قتل رومینا اشرفی
رضا صادقی: دخترانمان مایملک هیچ اهریمن داس به دستی نیستند
همین حالا جگرگوشه هایتان را بیدار کنید دختران ایرانمان را و در آغوششان بگیرید و به آنها بگویید مایملک هیچ اهریمن داس به دستی نیستند. به آنها بگویید به دنیا آمدهاند تا زندگی کنند با همه درست ها و نادرست هایشان با همه تصمیمهای صحیح و غلطشان
بگویید حتی اگر نیمه سوخته از جهنمی شیطانی هم بیرون آمدی باز به آغوش امن من برگرد دخترم ...
واکنش رضا صادقی به قتل رومینا
بهنوش بختیاری با انتشار پست زیر صفحه اینستاگرامش برای رومینا نوشت:
"برای رومینا، دختر که نمی شناختیمش اما، همه ما در مرگ او مقصریم…
در مرگ همه کودکان بی گناهی که قربانی تعصبات دینی و قومی و اجتماعی ما شدند. هنگاهی که درک نکردیم چگونه در کنار نسل های بعد از خود قرار بگیریم و درکشان کنیم، نصیحتشان کنیم و آنها را رفیق بدانیم نه فقط جزئی از یک خانواده. دختر چهارده ساله ای که امیدی به فرداهای دور ندارد و تمام زندگی و شادی اش را در بودن با پسری سی و چند ساله! می جوید که فقط شاید کمی او را درک کند.
حال پدر رومینا اکنون چگونه است؟ پدری که جگر گوشه اش، حاصل چهارده سال تلاشش را بر اثر جهل و تعصب و عصبانیت سر بریده! اکنون با ملامت های مردم چه میکند؟ او نفهمیده بود که مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند. خواه طعنه زنند و خواه دلسوزی کنند!
حقیقت این است که ما یادمان رفته که حرف مردم حتی به ارزنی نمی ارزد و گاه برای بستن دهان بدگویان، از جان عزیزانمان هزینه کردیم!
چه فایده؟ چه فایده وقتی این ماجرا مدتی ورد زبانمان است و بعد برای همیشه فراموشش خواهیم کرد؟ ما مردمی فراموشکاریم! آیا سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین،، زبیده، سا…"
واکنش شهره سلطانی به قتل رومینا اشرفی
شهره سلطانی با انتشار شعری از "شاملو" با مردم جامعه در قتل رومینا همدردی کرد:
"خسته از سر کار ب خانه میرسم ، در راه خبر دردناکى راشنیده ام …از هم دخترکى جانش را بر سر آبرو از دست داد
و چه بیشمار دخترکانى ک در صف انتظار ایستاده اند
و من با خود میگویم ، همچنان عشق را در پستوى خانه نهان باید کرد"
پیام پرویز پرستویی برای رومینا
پرویز پرستویی با انتشار پست زیر برای "رومینا" این گونه نوشت:
" برای رومینا دختری که نمی شناختیمش اما، همه ما در مرگ او مقصریم…
در مرگ همه کودکان بی گناهی که قربانی تعصبات کورکورانه
تعصبات قومی و قبیله ای ،اجتماعی ما شدند. هنگاهی که درک نکردیم چگونه در کنار نسل های بعد از خود قرار بگیریم و درکشان کنیم، نصیحتشان کنیم و آنها را رفیق بدانیم نه فقط جزئی از یک خانواده. دختر چهارده ساله ای که امیدی به فرداهای دور ندارد و تمام زندگی و شادی اش را در بودن با پسری سی و چند ساله! می جوید که فقط شاید کمی او را درک کند.
حال پدر رومینا اکنون چگونه است؟ پدری که جگر گوشه اش، حاصل چهارده سال تلاشش را بر اثر جهل و تعصب و عصبانیت سر بریده! اکنون با ملامت های مردم چه میکند؟ او نفهمیده بود که مردم همیشه حرفی برای گفتن دارند. خواه طعنه زنند و خواه دلسوزی کنند!
حقیقت این است که ما یادمان رفته که حرف مردم حتی به ارزنی نمی ارزد و گاه برای بستن دهان بدگویان، از جان عزیزانمان هزینه کردیم!
چه فایده؟ چه فایده وقتی این ماجرا مدتی ورد زبانمان است و بعد برای همیشه فراموشش خواهیم کرد؟ ما مردمی فراموشکاریم! آیا سارینا، هوژان، فرشته، زعفران…"
دلنوشته پرویز پرستویی برای رومینا
واکنش لاله صبوری به مرگ دلخراش دخر 13 ساله تالشی
دخترکم ترا مثل ساقه های نازک گندم با داس گردن زدند، دروکردند، وقتی که فصل درو نبود … اخرین شب زندگیت را با ترس خوابیدی، نه؟ چرا که گفته بودی ترا به دست پدر ندهند، مرد آن خانه که پشت به پرده های گلدار با شال آبی کنار بنفشه های زردش لبخند به لب عکس گرفتی، پدرت بود؟ همان مرد ابرو داری که بقول فروغ نجات باغچه را در انهدامش می دانست…برای تو همه چیز تمام شد. خوابیدی و بیدار نشدی ، ولی چه کسی میداند سایه پدر داس بدست بر سر چند دختر دیگر خواهد افتاد….
مژده لواسانی در اینستاگرامش چنین نوشت:
روایتِ منتشر شده از صبح این است و من صرفاً بر اساس شنیده ها مینویسم و تأیید و تکذیبش را نمیدانم:
مرد ٣٥ ساله (طبیعتاً با تجربه و عاقل)
با دخترکى ١٤،١٥ ساله
(طبیعتاً بى تجربه و اسیر احساسات دوره ى بلوغِ نوجوانى) ارتباط داشته است(توجه کنید میگوییم مرد ٣٥ ساله!!! و نه پسرکى ١٦ ساله!)
و گویا با هم فرار میکنند! (در حالی که آن مرد حتماً میتوانسته عاقلانه تر تصمیم بگیرد یا دست کم محتاطانه تر
عاطفه ى دخترک را به بازی بگیرد تا کار به این فاجعه نرسد)
پس از آن،مردان و زنانِ بسیارى مثل خود ما در آن منطقه، حتماً و بى تردید صرفاً دخترک بى نوا را مقصرِ این رسوایی میدانند!
چون به هرحال هر اتفاقى که بیفتد اتوماتیک وار،مرد قصه،خلافى نکرده است
و این زن است که تحت هر شرایطى گناهکار است
(ژست روشنفکرى هم به خود نگیرید
همین شما،همین شما زن و مرد محترمى که این متن را میخوانید و پست های فراوانى از صبح منتشر کرده اید اگر قضیه ى مشابهى براى همکار،آشنا یا دوستتان رخ دهد
حتماً در زمینِ مردِ قصه بازی خواهید کرد!
توجهتان را به ماجراى منزه کردنِ نجفى در قتل همسر دومش معطوف میکنم!!!
پس لطفا عینکِ روشنفکری تان را دست کم در مقابل من بردارید!! و خودتان باشید!
خود حقیقی و مرد سالار و بى رحمتان!!)
اما بعد:
گویا مرد دیگرى که پدر این دختر است به جاى اینکه پناه و امن و امان و تکیه گاه دخترک باشد،دقیقاً بر مبنای همین قضاوت ها و تعریف آبرو،که حتماً براى یک پدر ، کمر شکن است، دخترک را با داس میکشد!
چون لابد با خود فکر میکند دامن خاندانش از این بى آبرویی،حالا دیگر تنها با خون،پاک میشود!!!
توجه کنید مرد اول،یک عاشقِ "آزاد" است
مرد دوم یک پدرِ "قاتل" است
من و شما هم که نشسته ایم و توییت میزنیم و مینویسیم و وا اسفاه و وا مظلوما سر میدهیم،پایش که بیفتد همه در این قتل و قتل هاى مشابه با زخم زبان ها و قضاوتهای کثیفمان شریکیم!
تکمله:١)
خون ناحق،آهِ مظلوم،
دامن همه را خواهد گرفت
دیر یا زود...حتى تا نسل ها بعد!
٢) زن بودن ، "مرد افکن " ترین کار جهان است!!
واکنش پوریا پورسرخ به قتل دختر نوجوان توسط پدرش
پوریا پورسرخ نیز چنین نوشت:
شاید ده بار متنى رو نوشتم پاک کردم...
این بار نمیشه ...نمیشه تصورشم کرد...
قلب همه به درد اومد... بعد از شنیدن اینهمه اخبار بد
واکنش پوریا پورسرخ به مرگ دردناک رومینا
فقیه سلطانی: بهار فصل برداشت تو نبود رومینا جان
فقیه سلطانی نسبت به این جنایت واکنش نشان داد و در صفحه اینستاگرامش نوشت: " بهار فصل برداشت تو نبود !
جوانه ی سر بریده با دستان باغبان!
چقدر شبیهند هلال داس ، با شکل ماه ناتمام آرزوهایت !
و بگو بدانم .. این فواره ی گلوی ترد و کودکانه ی تو نیست که از دهان فرشته ی سنگیه مسخ شده بر حوض خانه ی بی بی ، حالا این چنین سرخ میتراود!؟"
رزیتا غفاری بازیگر مطرح ایرانی با انتشار عکس خود و دختر زیبایش برای رومینا اشرفی این گونه نوشت:
" اخ..که دلم صد پاره شد امشب…..دخترکم…زیبای مادر…. آغوش من همیشه به روی تو باز است….. دلت که شکست …از این دنیایی که گاهی…جهنمی میشود… بهشت را برایت میسازم…تو آسوده باش….تو آسوده بخواب….
به امید روزی که تمام دختران سرزمین من در آغوش پدران و مادرانشان آسوده بخواب روند"
رزیتا غفاری و دخترش
سام درخشانی: با کلمه ی غیرت هر جنایتی رو توجیه می کنیم
تاتی تاتی راه رفتنش،وقتی که واسه اولین بار "بابا" رو به زبون اورده... لحظه هایی که گریه هاش تو بغل باباش قطع میشده و با دستای کوچولوش پیرهن باباشو سفت میگرفته که جدا نشه... لحظه ای که همین "بابا" داس رو بالا میبرده، اینا جلوی چشمش نبوده؟ هیچی جلوشو نگرفته؟
۱۴ سال...فقط ۱۴ سال؟ به کجا رسیدیم که با کلمه "غیرت" هر جنایتی رو توجیه میکنیم؟
چند تا رومینای دیگه هستن که کشته نشدن ولی هرروز دارن تو خونه شون میمیرن و زنده میشن؟ صداشون به کجا میرسه؟
باید پدر باشی تا بفهمی..باید دختر داشته باشی تا بفهمی یه ادم چقد باید شیطان صفت باشه تا...
داریوش فرضیایی: هنوز در شوکم
قصه ای که بارها تکرار شده و همه خسته از تکرار آنند
به راستی وقوع این دسته از فجایع در یک جامعه ریشه در چه چیزهایی میتواند داشته باشد
هنوز در شوکم !
مرجانه گلچین برای رومینا: شرمگینم دخترم
بر تن یاس سفیدسفره
جای قلاب کمر میسوزد
لب فریاد مرا میدوزد
سیر سیرم، سیر از مشت و لگد
برده داران حقیر مرگ بو، بر سر بازار عاشق میکشند
خواب مخمل را بر هم میزنند
این کنیزکان خواهر منند
اییییییی مردم مردم
بازهم سر خوردم مردم از مرد بد نامردم
من به خودنه که به زن بد کردم
شرمگینم دخترم، شرمگینم که هنوز در دنیایی زندگی میکنیم، که برای جلو گیری از خشونت، علیه زنان، باید تلاش کرد، کاش این خشونت همانقدر که بعضیها انکارش میکنند واقعا وجود نداشت، باورش سخت است که بعد از چند هزار سال تمدن بشر هنوز ، علیه خودش مکررا دست به خشونت میزند ایا ما اشرف مخلوقاتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
صابر ابر برای رومینا اشرفی نوشت: سوگ ازاین غریبتر سراغ ندارم
صابر ابر بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینمای کشورمان با انتشار عکس زیر و دلنوشته ای برای رومینای تازه از دست رفته، منتشر کرد:
"رومینا زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده، پاک و پاکیزه کرده
رومینا خدای طبیعت و سرسبزی …
سر سبز!
سَرِ سبز…
در قدیم به مکان های سرسبز و حاصل خیز و پر بار رومینا می گفتند.
و خدا را بابت رومینا ستایش میکردند.
و حالا و امروز رومینا نامیست که بابت «دوستت دارم» بسترش سرخ میشود.
آنقدر خبر را از صبح در سرم مرور کردم ، آنقدر از صدای لبه داس به پوستِ دختری که «دوستت دارم» را بلد بود به خود پیچیدم.
آنقدر نفس حبس کردم و چشم بستم و صدای قلبم را در خود شنیدم که «آفتاب بیاید نیامد»
خدا را شاهد میگیرم، سوگ ازاین غریبتر سراغ ندارم.
تن بدهی به دریدنِ تنِ دختری (دخترت) که قلبش برای کسی تپیده بود و چنان ایستاد که قلبها تپیدند.
بخوان براهنی را
بخوان
هزار بار و هزاران بار
«اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچههای جهان را
ولی، گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست
نه در حضور غریبه
نه کنجِ خلوتِ خود
گریستن نتوانستم که آفتاب
بیاید
نیامد"
منبع: سیمرغ