به گزارش ستاره پارسی؛ نسرین نصرتی زادهٔ ۲۷ مرداد ۱۳۵۵ است.نسرین نصرتی متولد تهران است. نسرین نصرتی بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون اهل ایران است.نسرین نصرتی در مجموعه پایتخت بازی کرده است.نسرین نصرتی بازیگر نقش فهمیه در سریال پایتخت که این روزها در حال پخش می باشد اصالتا اهل لاهیجان است.نسرین نصرتی سال 88 ازدواج کرده و دختری به نام سوفی دارد.
زندگی نسرین نصرتی و گفتگویی متفاوت با وی درباره این سریال محبوب
پایتخت از زبان «فهیمه»: خیلی سخت؛ خیلی شیرین
نسرین نصرتی بازیگر کاراکتر فهیمه از زیر و بم این نقش، سریال «پایتخت» و همکاری اش با مقدم و تنابنده می گوید. او به پرسش های دیگر ما درباره تفاوت این فصل، سکانس های پر حاشیه، صحنه رویارویی با داعش، مصدومیت در بالون و … پاسخ داده است.
وقتی نسرین نصرتی به جمع پایتختی ها اضافه شد، خیلی زود جا افتاد و شخصیت فهیمه همچنان مورد توجه است. او آمد تا نقطه مقابل هما باشد؛ همایی که مغز متفکر خانواده است، منطقی رفتار می کند و البته لهجه هم ندارد.
فهیمه در مقابل زنی هیجانی است که بقیه برایش تصمیم می گیرند و البته لهجه هم دارد. «پایتخت» به این شخصیت نیاز داشت و نصرتی چه خوب لهجه و اَکت را به خدمت نقش در آورده که گویی با یکی از هموطنان مازندرانی روبرو هستیم. با نصرتی در این باره و مسائل دیگر گفتگو کرده ایم.
در این چند سال که «پایتخت» پخش می شود، همیشه مترصد فرصتی مناسب برای گفتگو با شما بودیم. حالا زمان مناسب آن فراهم است، چون هم سریال بیشتر دیده شده و هم به نظر می رسد سخت ترین «پایتخت» را تجربه کرده اید، درست است؟
– بله، کاملا.
از همین جا شروع کنید و بگویید چرا سخت بود؟
– بعضی وقت ها سختی ها شخصی است و به خود آدم و شرایط پیش آمده بر می گردد. این شرایط به نظرم برای هر بازیگری متفاوت است و این بار برای من سخت بود. به این خاطر که آسیب دیدم و توی سکانس بالون یکی از مهره های کمرم آسیب دید و بعد از آن مجبور شدم با کمربند آهنی بازی کنم. خب، خیلی مانع راه رفتن و بعضی حرکات و حتی نشستن می شد و تمرکزم را می گرفت.
ولی ما متوجه کاستی در بازی تان نشدیم.
– از این بابت خیلی خوشحالم. برای این که خیلی تلاش کردم و البته باید تشکر کنم از همه عوامل سریال که بی نهایت به من لطف داشتند و کمک کردند تا بتوانم کارم را انجام بدهم. بی اغراق می گویم، بدون کمک آنها اصلا ادامه بازی برایم امکان پیر نبود.
از گروه کارگردانی تا همه همکاران، مراعات شرایط جسمانی من را کردند. خوشحالم که این مصدومیت به کار لطمه نزده. از یک جایی به بعد خیلی غصه خوردم چون خودم دوست داشتم بهتر از این می بودم و این نقص جسمی سراغم آمد. با این حال بعد از یک روز ما دوباره شروع کردیم چون جای توقف نبود، زمان نداشتیم و اصلا در شهر دیگری بودیم.
چرا خبر مصدومیتتان عمومی نشد؟
– هیچ موقع آن را مطرح نکردم چون اولا از حواشی به دور هستم و دوم این که دوست نداشتم خودم را در شرایط غیرعادی جلوه بدهم بلکه دوست داشتم همه چیز روی روال عادی پیش برود و این مصدومیت مانعی برای خودم و همکاران نشود.
این نشان از روحیه حرفه ای شما و دلبستگی تان به «پایتخت» دارد، چون الان می گویید دلم برای سریال و نقش سوخت، نه برای خودم.
– دلم نمی خواست کم بگذارم. دلم می خواست همانی باشم که برایم نوشته شده. درک گروه ما بالا بود؛ از نویسنده از زمانی که مطابق با شرایط جسمانی من می نوشت تا کارگردان تا بچه های پشت صحنه، من مدیون همه شان هستم.
فهیمه به خاطر شرایط خاصی که دارد به نظر می رسید از نظر رفتاری کمی احساسی شده. همسرش مرده، پسرش بزرگ شده، پا به سن گذاشته و … چقدر راجع به فهیمه فصل پنجم با سیروس مقدم و محسن تنابنده صحبت کردید؟ چه پروسه ای طی شد؟
– شرایطی که در «پایتخت» وجود دارد در پروژه های دیگر نیست. معمولا در پروژه های دیگر تحقیق داریم و … درباره «پایتخت» به این شکل است که محسن تنابنده، بهترین شرایط را برای بازیگر در نظر می گیرد.
با توجه به این که به شخصیت ها اشراف دارد و بهتر از هر کسی آدمی که در ذهنش متولد کرده را می شناسد، بهترین شرایط را برای شان رقم می زند. مثل خالقی می ماند که برای هیچ کدام بد نمی خواهد.
آقای مهران احمدی در این سری حضور نداشتند ولی وحشتی از ادامه کار نداشتم. چرا؟ به خاطر شناختی که از طراح شخص
یعنی آقای تنابنده داشتنم و مطمئن بودم کاراکتر را به جایی می رساند که آسیب نمی بیند و نگرانی معنا ندارد.
ریسک دیگری هم وجود داشت. هر چقدر هم گریم شده باشید، باز پس چهره تان مشخص است و سخت است بچه بزرگ را برای تان تصور کرد.
– ولی ما خیلی مادران چهل ساله داریم که بچه بیست ساله دارند.
بله، باورپذیر است ولی برای کاراکتر شما که به یکباره فرزند بیست ساله اش را می بینیم، چالش برانگیز نبود؟
– وقتی بهرام افشاری بازیگر مقابلت باشد، نباید هیچ هراسی داشته باشی. «پایتخت» فاکتور بزرگی دارد و آن باورپذیری برای تماشاگر است. وقتی یک تغییر در سریال ایجاد می شود کمتر دیدم آن را نپذیرند یا باورشان نشود.
مثل تصادفی که در این فصل رخ داد و نقی و ارسطو دچار نقص ظاهری شدند. اینها برای تماشاگری که پایتخت را دوست دارد، باورپذیر است. اشاره می کنم تماشاگری که پایتخت را دوست دارد و با کلیت آن مخالفتی ندارد. وقتی اسکلت کلی را پذیرفته باشیم، در ادامه هر اتفاقی بیفتد، عین زندگی باورپذیر است.
بازی در شخصیت های «پایتخت» حرکت روی لبه تیغ است چون شما شخصیتی جدی را بازی می کنید که حرکات و دیالوگ های آن موجب خنده و یا بهتر است بگوییم ملاحت می شود. چه می کنید که شخصیت دوست داشتنی بماند؟
– این را درباره خودم بعد از چهار فصل کار کردن می دانم که هرگز جوری بازی نکردم که فهیمه بامزه باشد. یعنی در لحظه به این فکر نکردم که نوع بازی ام را به سمت خنده دار شدن شخصیت سوق بدهم. سعی کردم ابتدا فهیمه را درک کنم، آن را در شخصیت خودم بیاورم و به واقعی ترین شکل ممکن نشان دهم.
یک جورایی خود هما است.
– واقعا خانم رامین فر باهوش و دقیق هستند. در ادامه پاسخ قبلی، بله «پایتخت» مثل یک تئاتر تمرین شده است که آدم ها نسبت به هم شناخت دارند و نقاط ضعف و قوت هم را می دانند ولی این از میزان حساسیت کار کم نمی کند.
چه بسا خیلی بیشتر از کارهای دیگر جدیت و ظرافت می خواهد. من خیلی روی دیالوگ هایم تمرکز می کنم چون لهجه است و باید تمام تلاش را به کار گرفت تا نارضایتی ها به حداقل برسند.
گفته اید که نسبتی با مازندران ندارید ولی این قدر خوب هستید که هنوز یک عده باور ندارند.
– بله، بعضی ها می گویند دروغ می گویی. البته باعث افتخارم می بود که مازندرانی باشم ولی متولد تهران و اصالتا لاهیجانی هستم. این دو لهجه هیچ ربطی به هم ندارند. من لهجه مازندرانی را از آقای تنابنده و بعد اطراف یاد گرفتم.
هر چه جلو آمدیم لهجه تان غلیظ تر و اکت تان منطبق تر با خطه مازندران شده. در فاصله تعطیلی «پایتخت» روی لهجه و رفتار شناسی کار می کنید؟
– من فقط روحی به دیالوگ و رفتار فهیمه می دهم. هیچ چیزی از دست آقای تنابنده در نمی رود. یعنی این طوری نیست که شما فکر کنید. خودش بازیگر است و فقط به فکر خودش است. آقای تنابنده به جای همه ما فکر می کند.
شاید لهجه و رفتارتان ناخودآگاه تغییر کرده باشد چون سال ها است با فهیمه هستید و حکایت همان تئاتری که خودتان گفتید، مطرح می شود.
– نه فقط نقشِ من، بلکه همه نقش ها این گونه شده است. فصل اول «پایتخت» که خودم تماشاگر آن بودم بسیار باورپذیر بود، و وقتی به سریال اضافه شدم دلم نمی خواست وصله ناجور باشم. مثل اتفاقی که برای آقای افشاری افتاد و خیلی برای او و تیم مان خوب بود.
بخشی از پرونده ما، بازیگرانی هستند که به واسطه «پایتخت» مطرح شدند، این سریال خیلی ها را مطرح کرد.
– بله، من خیلی سریال بازی کرده بودم، ولی «پایتخت» مجالی شد که تازه شناخته شوم.
ولی شما بعد از آن بیشتر در تئاتر بازی کردید؛ پیشنهاد فیلم و سریال زیاد نشد؟
– چرا، ولی من خیلی کم کار می کنم. باید حتما آن را دوست داشته باشم.
پس «پایتخت» را خیلی دوست داشته اید که با داشتن بچه و مصدومیت سر صحنه، باز هم سراغش می روید.
– تا زمانی که احساس کنی مردم «پایتخت» را دوست دارند، می تواند ادامه داشته باشد و بازیگر بازی کند. من خیلی انرژی خوب از این سریال می گیرم. شاید گفتن آن خوب نباشد ولی تا حالا فیدبک بد نگرفته ام (حمل بر خودستایی نباشد).
محسن تنابنده می گوید فضا برای اظهار نظر و دادن پیشنهاد باز است و وقتی نکته ای بیاید، همه درباره آن حرف می زنند. این اتفاق برای شما هم رخ داد یا فهیمه را دست سیروس مقدم و محسن تنابنده سپرده اید؟
– قطعا پیش آمده که نکته ای گفته باشم ولی حضور ذهن ندارم. ما قبل از تصویربرداری دورخوانی داریم و به خاطر تعامل و صمیمیتی که در گروه وجود دارد، در انتقاد و پیشنهاد باز است.
و بده بستان تان با سیروس مقدم چگونه است؟
– آقای مقدم کارگردانی صبور، سنگین، نجیب و کم حرف است. تعامل با او راحت و به شدت شیرین است. بین او و بازیگرانش هیچ دیوار و حایلی نیست.
دو قسمت آخر خیلی سروصدا کرد و واکنش های مثبت زیادی به همراه داشت. کمی درباره سکانس رویارویی پایتختی ها با داعش صحبت کنیم که خیلی تاثیرگذار بود. از لحاظ اجرا خیلی قوی بود و ترسی که مد نظر کارگردان بود منتقل شد. برای بازیگران شرایط چگونه بود؟
– خیلی سکانس های تاثیرگذاری بودند. به هر حال خودمان هم تجربه جنگ داشته ایم و مگر آدم هفت سال جنگ و فضای موشک باران و ترس را فراموش می کند؟ برای ما جنگ امری ملموس است ولی در آن شرایطی که بازی می کردیم، باور کنید دگرگون بودیم.
یک بچه که نقش کودک سوری را بازی می کرد از صدای شلیک گلوله ترسیده بود و وقتی به او نگاه می کردم یاد هزاران هزار بچه ای که کشته شدند می افتادم. بله، هموطن ما نبودند، انسان که هستند.
درست است در نقشه ما نبودند ولی چه بسیار بچه هایی که قلب شان با این صداها ترکید. زنان و کودکان جنگ زده ما هشت سال این شرایط را سپری کردند و واقعا موقع گرفتن سکانس اشکم در می آمد.
توی کار ما بعضی وقت ها یک سکانس در چند روز گرفته می شود و آدم فکر می کند سوژه بیات می شود ولی مگر این صحنه بیات می شد؟ واقعا این سکانس ها توی روحیه همه مان تاثیر گذاشت. من با وجود این که خودم بازی کرده بودم، موقع پخش، نفسم بند آمده بود.
در سکانس هایی که حال مخاطب با رویارویی فهیمه و دیگر شخصیت ها خوب می شود و می خندد، این طور به نظر می رسد که در وهله اول حال شما هم خوب بوده است. احیانا در لحظه متوجه موقعیت سکانس می شدید؟ خودتان هم می خندید؟
– من در آن لحظه خیالم را راحت می کنم که قرار نیست حرف بامزه ای بزنم. نقش من خیلی کمدی نیست و در موقعیت های خاص خنده می گیرد. من سعی کرده ام فهیمه را جدی بازی کنم. درباره این که خنده مان بگیرد، خیلی کم پیش آمده.
شرایط کار این قدر جدی است که باید سعی کنی به سرعت و با کیفیت آن را به سرانجام برسانی. بارها و بارها صحنه را می گیریم و همین اتفاق از حلاوت آن برای بازیگر کم می کند.
در صحنه ای که من بهتاش را با جاروبرقی می زنم، همه خندیدند ولی همه اش مواظب بودم که به همکارم آسیب نزنم. بنابراین کم پیش می آید بخندم و مدام به فکر ظرافت های نقش هستم. این را هم بگویم که در بازیگری متنفرم از این که مجبور باشم همکارم را کتک بزنم.
ظاهرا خیلی احساسی هستید و به نوعی شبیه خود فهیمه؟
– روح من در فهیمه دمیده شده. باید حتما چیزی در من باشد که به کاراکتر ورود کند. بله، من همان قدر که در شرایط خاص قوی هستم، روحیه ای حساس دارم. بیشترین چیزی که من را متاثر می کند، کودک است و آسیب هایی که متوجه آنها است. این ربطی به مادر شدنم ندارد و همیشه این طور بوده ام.
«پایتخت» در این فصل حاشیه زیاد داشت ولی پایان آن توأم با تحسین همه گیر بود؛ حاشیه ها ناراحت تان نکرد؟
– نه، به هیچ عنوان. برای این که حق را باید به تماشاگر دهیم. ما یک داستانی داشتیم که به بحرانی می رسید و نیازمند یک مقدمه بود. برخی زود واکنش نشان دادند ولی ما نباید ناراحت شویم چون خیلی ها ممکن است نخواهند صبر کنند و در لحظه حرف شان را می زنند. قرار نیست همه سریال را دوست داشته باشند.
این کار متعلق به مردم است و حق دارند درباره چیزی که از تلویزیون پخش می شود حرف بزنند. اتفاقا انتقادها شیرین است و نشان می دهد کار دیده شده. ما خیلی خوش اقبالیم که مورد نقد قرار می گیریم چون اگر چیزی دیده نشود، درباره آن حرفی هم زده نمی شود. من از هیچ حاشیه ای ناراحت نمی شوم بلکه تهمت ها آزارم می دهد.