به گزارش ستاره پارسی؛ مهراوه شریفی نیا بازیگر ایرانی سینما و تلویزیون است. مهراوه شریفی نیا از سن 8 سالگی یعنی از سال 1368 بازی را شروع کرد. مهراوه شریفی نیا اولین تجربه بازیگری مهراوه شریفی نیا بازی در فیلم زیبای دزد عروسک هابوده است.مهراوه شریفینیا (متولد ۲۹ فروردین ۱۳۶۰، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون اهل ایران است.
مهراوه شریفی نیا بازیگر زن ایرانی ، دختر آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا است. مهراوه که پدر و مادرش جدا شده اند سالهاست به تنهایی زندگی می کند و در هفته های اخیر نوشته های جالبی را درباره اینکه روز جمعه اش را چگونه گذرانده می نویسد. دیروز هم حکایت روز جمعه خود را چگونه گذراندید از عاشق شدن مهراوه شریفی نیا خبر می داد که به وصال منجر نشد!
ماجرای عاشق شدن مهراوه شریفی نیا
مهراوه شریفینیا با انتشار این عکس نوشت: سوال: جمعهی خود را چگونه گذراندید؟ جواب: به نام خدا صبح حدود ساعت ده چشمهایمان را باز کردیم و دیدیم کسالتِ خوابِ مزخرفِ شبِ قبل ادامه دارد، دوباره چشمهایمان را بستیم و یکی دو ساعت در تخت غلت زدیم، بعد گوشی را برداشتیم و به گپ زدن با دوستانمان مشغول شدیم. یکی گفت تنهایی دق آور است و ما همچنان که میگفتیم تنهایی دقآور نیست به کابوسهای دیشب فکر میکردیم.
یکی گفت آدمها قابل اعتماد نیستند و ما هم گفتیم بله آدمها قابل اعتماد نیستند و باز به کابوسهای دیشب فکر کردیم.
گفتیم: باید برای هر انسان، سهمِ شیطان را در نظر بگیریم تا هرگز در مواجهه با اتفاقات غیرمترقبه منهدم نشویم.
یکی گفت با در نظر گرفتنِ سهم شیطان دیگر نمیشود مجنونوار عاشق شد، همهی کیف عاشق بودن به غرق شدن است، به اما و اگرها بیاندیشی دیگر سراپا شور نخواهی شد.
ما گفتیم: بله همینطور است.
پرسید: عاشق شدی؟
ما گفتیم: بله.
گفت: سراپا شور؟
گفتیم: سراپا شور، عشق، جان… مجنونوار.
گفت: چی شد؟
گفتیم: نشد، عشق در وصال نمیگنجد، بگنجد هم در وصالی مانا نمیگنجد، عشق باید هجر داشته باشد تا عشق بماند.
گفت:پشیمانی؟
گفتیم: نه.
گفت: از هجر متنفرم، یک بار عاشق شدم، عشقم در وصال گنجید و همه چیز عالی بود تا امروز که ناگهان از جایی، سایهی شوم هجر ظاهر شده و من نمیتوانم از پسش بربیایم، عشقِ با هجر را نمیخواهم.
افشای عاشق شدن مهراوه شریفی نیا
ما لبخند زدیم و گفتیم: همینکه در جهان هنوز کسی وجود دارد که از نمایش دادنِ خودش به عنوانِ یک عاشق شکست خورده لذت نمیبرد و دلش وصالِ مانای عشق را میخواهد عالیست.
در دلِمان از خدا خواستیم به او توان تحمل هجر را بدهد.
از تخت دل کندیم، صورتمان را شستیم، مسواک زدیم و به فشارِ ضعیف آب فحش دادیم. چای دم کرده و اندک ماکارونیِ باقیمانده از چند روز قبل را نوش جان کردیم. لباسهای کثیفِ همرنگ را در ماشین لباسشویی انداخته، به سراغ ساز رفته و تمرینات امروز را شروع کردیم.
مدت هاست دلمان میخواهد به سرعتِ اصلی قطعهی محبوبمان برسیم، مدتهاست که تمرین میکنیم و تمرین نمیکنیم.
این بار اما شاید با دفعات قبل فرق داشته باشد.
شاید روزی همینجا اجرایی بینقص به نمایش بگذاریم…
شاید…
روزی…
پینوشت:
۱.وقتی ساعت ۵ بعدازظهر خسته و هلاک از محل کار به خانه برمیگردید حتما بر میل به خوابیدن غلبه کنید و از همان موقع تا ساعت ۸شب نخوابید!!! در غیر این صورت شب سخت و مزخرفی را پیش رو خواهید داشت! ۲.از کلهام داره دود بلند میشه.
جمعه های مهراوه شریفینیا
مهراوه شریفینیا روز تعطیل خود را چگونه سپری کرد؟
مهراوه شریفینیا با انتشار عکسی نوشت: سوال:
جمعهی خود را چگونه گذراندید؟
جواب:
به نام خدا
ظهر با صدای زنگ ساعت، حدود یک از خواب بیدار شدیم ولی هنوز دلمان میخواست بخوابیم.
نیم ساعتی در تخت ماندیم و به بررسی فضای مجازی پرداختیم تا بالاخره سه چهار لبخند نصیبمان شد که خواب را از سر ما پراند و کمک کرد از تخت دل بکنیم.
هفتهی شلوغی داشتیم و به همین دلیل همه جا را نامرتب کرده بودیم.
ظرفها شسته نشدهاند، لباسها روی مبل و دستگیرهی در به حال خود رها شدهاند، کیف و کفشها روی زمین ولو هستند و گیاهان همه تشنهی آب.
نگاهی به وضعیت آشفتهی دور و بر کردیم و تصمیم گرفتیم فعلا فقط به چای ناشتا و کتلتِ مادرپز فکر کنیم که از چند روز قبل میهمان فریزر ما شده است.
همیشه همینطور بوده و هست و خواهد بود،
وقتی نمیدانی باید از کجا شروع کنی،
نوشیدن چای بهترین آغاز است.
جمعهی دلپذیری داشته باشید،
فارغ از غروبِ دلگیرش.
پینوشت:
۱.یه ماهش رفت،
دو ماه دیگه مونده…
دلم تنگ شده.