محمد صادقی بازیگر تئاتر و تلویزیون کشورمان 22 فروردین 1372 در تهران به دنیا آمده است.محمد صادقی که این اخیرا با نقش امیر علی در سریال تلویزیونی بی همگان توجه مخاطبان را به خود جلب کرده بود، حالا محمد صادقی با انتشار تصویری عجیب جنجال تازهای را پیش روی خود قرار داده است. در این رابطه برخی سایتها و رسانههای داخلی ادعای تغییر جنسیت او را مطرح کرده اند. در این تصویر جنجالی، محمد صادقی بازیگر سریال بی همگان در حال آرایش دیده میشود. همین مسئله باعث شده تا این دسته از سایتها و رسانههای داخلی ادعای تغییر جنسیت اش را سر زبانها بیندازند.
اما بررسی تصاویر پیشین او در صفحه اینستاگرام نشان میدهد که این اولین باری نیست که محمد صادقی پوشش متفاوتی دارد یا دست به آرایش میزند و تصویرش را منتشر میکند.
البته چون این بار، محمد صادقی، تصویر جنجالی آرایش اش را روی پروفایل صفحه اش بارگذاری کرده است، میزان حواشی و جنجالها بیشتر شده است. با این حال به نظر میرسد که ادعای تغییر جنسیت او تنها یک شایعه باشد. هر چند محمد صادقی هنوز به این شایعه واکنشی نشان نداده است.
سریال بیهمگان با نشان دادن ازدواج یک پسر مجرد جوان با یک زن بیوه صاحب فرزند در قصه تابوشکنی کرد. چه شد تصمیم گرفتید در این سریال چنین تابوشکنی بکنید که خیلی هم مورد توجه مخاطب قرار گرفت و حتی میشود گفت سعی کردید جنسی از بخشش را در این سریال به مردم یاد دهید. بهویژه کسانی که درگیر چنین مسائلی هستند؟
مهران مهام، تهیهکننده: میخواهم تاریخچهای درباره مجموعههایی که در مورد ملودرامهای اینچنینی ساخته شده، بیان کنم. در سریال «دلنوازان» شاهرخ استخری قرار بود با دخترعمهاش که نقش آن را سمانه پاکدل بازی کرد، ازدواج کند اما بعد از مدتی علاقهمند به یلدا (سحر قریشی) میشود و... این اتفاق یکبار دیگر به دست آقایان کاظمیپور و سعید جلالی افتاد. ساختار نمایشی ما همیشه این بوده که پایان فیلم یا سریال بعد از عبور از سختیها، پسر به دختر میرسد. هنگام پخش مجموعه بیهمگان هم خبرنگاری در قالب نگارش یادداشت، شروع به قضاوت زودهنگام کرد که مجموعه بیهمگان همان مجموعه «افرا» است و سریال افرا را دوباره ساختند اما از قسمت دهم با رخ دادن اتفاقات دیگر نشان داده شد که اینطور نیست. در مجموع خلاف چیزی که تاکنون ساخته شده، شنا کردن ریسک بزرگ میخواهد. زمانی که آقای کاظمیپور طرح را داد دقیقا مشخص بود یک ماجرای جدید است و در آن تکرار نیست و آن خانواده فقیر و غنی که یک پسر یا دختر پولدار همدیگر را میخواهند تکراری است که در انتها با سختیهایی به هم میرسند، نیست و یک اتفاق دیگر رخ میدهد و قرار است به مخاطب شوک داده شود. وقتی کرامت شرط کرد که راه بخشش امیرعلی از زندان ازدواج او با مریم است از همان نقطه غافلگیری مخاطب شروع کرد و از همانجا تلفنهای من شروع شد و میپرسیدند که یعنی میشود...؟
نکته قابلتامل در سریال بیهمگان این است که همه مخاطبان تا پایان قصه این انتظار را داشتند که امیرعلی به سمت الناز برمیگردد و قصه با یک پایان خوب میان الناز و امیرعلی تمام میشود.
مهام: میخواستیم برخلاف انتظار مخاطب قصه را پیش ببریم که کاملا برایش غافلگیرکننده باشد. جالب است هنگام پخش سریال، تماسهایی داشتم و همه دلواپس الناز بودند و حتی برایش خواستگار هم پیدا میکردند و میگفتند پس با پویان ازدواج میکند یا با عرشیا یا میگفتند امیرعلی قاتل نیست و شاپور او را کشته و گردن امیرعلی انداخته... ولی اینبار چنین اتفاقاتی رخ نداد و ما متفاوت عمل کردیم. خیلیها اعتراض داشتند که چرا آقای سلطانی در نقش مهندس یوسفیان کشته شد؟ چقدر بلا سر الناز آمد... ضمن اینکه ما در این سریال به اصل ۴۴ قانون اساسی هم پرداختیم و آن را وارد قصه کردیم.
یک پای ماجرای سریال بیهمگان، شخصیت کرامت است که به عروسش میگوید باید با امیرعلی ازدواج کند. مسلما طرح این مسأله به لحاظ بازی، موقعیت پر از ریسکی بود؛ چون کرامت، پدری است که بچهاش را از دست داده اما به فکر عروس و نوههایش است و برای به سامان رسیدن خانواده پسرش چنین شرطی برای بخشش میگذارد؛ ممکن بود مخاطب نسبت به شخصیت کرامت گارد بگیرد و از شما متنفر شود. نگران این موضوعات نبودید و در مجموع مواجههتان با نقش و اتفاقاتی که برایش رخ میدهد، چه بود؟
مسعود شریف، بازیگر نقش کرامت: من بچه جنوبم و با جنس قصه سریال بیهمگان آشنا هستم. در آنجا قانونی به نام خونبس داشتیم که بعدها این قانون را برداشتند زیرا خیلیها با آن مخالف بودند. زمانی که با نقش کرامت روبهرو شدم خیلی خوشحال شدم، به این دلیل که نقش پر چالشی بود و از طرف دیگر نقشی بود که در خیلی از صحنهها باید بازی درونی داشتم. هر چه جلوتر میآمدم و شناختم نسبت به نقش بیشتر میشد، متوجه میشدم واقعا سخت است؛ آدمی که در دنیا هیچکس را ندارد و قرار است چند وقت دیگر بمیرد و در این شرایط ناگهان بچهاش را از دست میدهد و خودش میماند و یک عروس و دو فرزند. با توجه به این که کرامت نسبت به امیرعلی شناخت دارد و حقیقت را میداند و از سوی دیگر بین کرامت و قاسم(هژیر آزاد) دیالوگ داریم و میگوید پسرم این بلا را سرم آورد که میگوید از تو بعید است چنین بچه ناخلفی داشتهباشی؛ این مواجهه خیلی خاص بود. یعنی خودت خوب باشی و بچهات ناخلف باشد و یک نفر بچهات را بکشد و کار اشتباهی انجام دهد که خودش آدم خوبی است و بر حسب یک اتفاق چنین کاری کرده که برای خودم واقعا سخت بود. حتی بسیاری شبها تنهایی برای کرامت گریه میکردم. یک حسن دیگر این بود که هم آقای بهرنگ توفیقی کارگردان و هم آقای مهام، تهیه کننده راهنمایی میکردند و من هم عادت دارم از همه عوامل در مورد صدا و تصویرم سؤال میپرسم و خدا را شکر میکنم که توانستم با این قضیه کنار بیایم. نقش بسیار خوبی بود که در سالهای عمرم بازی کردم.