ابی متولد 29 دخرداد سال 1328 است . ابی از دسته خوانندگان تنور ایران می باشد. ابی در سبک های مختلفی از جمله راک ، پاپ و دنس و ترنس صاحب سبک است. خیلی ها ابی ها را با نام تام جونز میشناسند. ابی از خواننده های محبوب ایران است .
فیروزه مقدادی، همسر سابق ابی ، در یک مرکز حقوقی و وکالت آمریکایی فعال است؛ قبل از انقلاب در ایران فوق لیسانس حقوق گرفت و به عنوان وکیل دادگستری مشغول به کار بوده است. پدرش (سرهنگ مقدادی) نیز پس از بازنشستگی از ارتش به عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول به کار شده بود. فیروزه همسر اول ابی ابراهیم حامدی بود و مدتهاست از ابی جدا شده و در حال حاضر ارتباط چندانی با ابی ندارد؛ اما نحوه آشنایی و ازدواج این دو و همینطور تاثیر و کمک او به رشد هنری و کاری ابی در آغاز کارش کتمان ناپذیر است و در عین حال داستانی هست شنیدنی، مخصوصا زمانی که برای نخستین بار از زبان خود فیروزه بازگو میشود…
حاصل ازدواج ابی و فیروزه سه دختر است: نخستین دختر، خاتون، ۲۹ سال دارد و ماه گذشته دکترای حقوق گرفت، سایه دومین فرزند آنهاست که ۲۸ ساله هست و سه سال پیش دو لیسانس در مدیریت بازرگانی و کامپیوتر گرفت، عسل نیز کوچکترین دختر است که ۲۷ سال دارد و ماه گذشته لیسانس خود را در رشته روانشناسی و مشاور خانوادگی گرفت. و اما داستان ابی و فیروزه از کجا شروع شد؟ کاباره کوچینی محل اولین دیدار و همینطور دیدارهای بعدی ابی و فیروزه بود… “من از کلاس هفتم دبیرستان علاقه خیلی زیادی به موزیک داشتم و آن موقع هنرمندان بزرگ آن روزگار مثل روانبخش، عارف، سورن، محمّد نوری و دیگران از دوستان بسیار نزدیک و خانوادگی ما بودند و هفته ای دو-سه روز در منزل ما بودند. آقای سورن وقتی علاقه بسیار زیاد من به موزیک و آواز را دید، با پدرم صحبت کرد تا مرا به هنرستان عالی موسیقی بفرستد. پدرم قبول کرد، و من به هنرستان عالی موسیقی رفتم. در ابتدا از من امتحان گرفتند؛ در جلسه امتحان آقایان حنانه، عبدالعظیم قریب (رئیس هنرستان عالی موسیقی)، فرزانه، حشمت سنجری، پورتراب، خودسیف، زاون ملک کوتیان، و آقای آلفرد مارودیان و خانم فاخره صبا از من امتحان گرفتند و تشخیص دادند که انگشتان من و نوع دست و حالت انگشتان من به درد سازی به نام ویلون سل میخورد؛ من کلاس هفتم و هشتم و نهم را در هنرستان عالی موسیقی ویلن سل و آواز خواندم. اکثر بچه های موزیسین و هنرمند، هم از نوازنده، هم از آهنگساز و هم خواننده که من میشناسم همه از دوره هنرستان عالی موسیقی هستند. در کلاس دهم به دلیل تمرینات زیادی که میکردم و به دلیل جثه کوچکی که داشتم مهره های پنجم و ششم کمرم از هم باز شدند و دکتر اجازه نشستن را از من برای یک سال گرفت. در نتیجه مجبور شدم ساز را کنار بگذارم و برگشتم به دبیرستان رضاشاه کبیر و دیپلم ادبی را از این دبیرستان گرفتم و ساز را گذاشتم کنار. ولی علاقه من به موزیک همیشه بوده و هست و همیشه دنبال میکردم.
عقد و عروسی البته من با کار ابی هیچ مخالفتی نداشتم چون موسیقی و هنر را دوست داشتم و توجّهی به گفته های عده ای که از روی ناآگاهی و یا بی ادبی به کار هنر بود نداشتم که به هنرمند می گفتند مطرب جماعت. البته بعدا مردم متوجّه شدند و اکنون به هنرمندان با دید متفاوت و بهتری نگاه می کنند. آن موقع هم چون خانواده من مخالف کار ابی بودند که در کاباره ها و رستوران ها بخواند از این کار به خاطر من دست کشید و رفت به وزارت فرهنگ و هنر و خواننده فرهنگ و هنر شد. او در قسمت جاز فولکریک وزارت فرهنگ و هنر که آقای اوشال درست کرده بود مشغول شد. ارکستر جاز فولکلریک برای مهمانی های رسمی در دربار بود و یا مهمانی های بزرگی که مقامات خارجی داشتند و ابی در آن زمان خواننده این ارکستر شد. ابی فوق العاده راضی و موفق بود ولی طبق مقررت وزارت فرهنگ اجازه نداشت در مکان های دیگر به جز برنامه های وزارت فرهنگ و هنر بخواند.
البته بعضی از این مزاحمین چنان چهره های صاحب نامی نبودند، کسانی بودند که اسمی در کرده بودند و برای هر فرصت بیشتر به هر شخصی که اسم و رسمی داشت می خواستند خود را آویزان کنند. حالا این شخص می توانست ابی خواننده باشد یا شخص دیگری مثل نویسنده، نقاش، هنرپیشه، آهنگساز، و یا هر صاحب نامی که در جامعه مطرح است. متأسفانه معیاری برای این زنان و دختران وجود نداشت؛ برایشان فرقی نمیکرد که این مرد دارای همسر و فرزند هست یا نه؛ ابدا این مثلاً که بین ابی و خانواده اش یک همبستگی عمیق وجود دارد، مانع از آن نمیشد که راه خود را جدا کنند. اصلا توجّه نداشتند که من و ابی سالهاست که ازدواج کردیم و صاحب سه دختر هستیم که بزرگ شدند و به تحصیلات خود ادامه میدهند. من به کرات نامه هایی از طرفدارن ابی دریافت میکردم که هم خطاب به ابی بود و هم به خودم که از خواندنش تعجب میکردم که این گونه زنان و دختران چگونه فکر می کنند و به چه چیزی پایبند هستند. وقتی در مهمانی خانوادگی فلان خانم وارد میشود و جلوی من و بقیه مهمانان ابی را قافلگیر میکند و او را عاشقانه میبوسد، از ابی چه کاری ساخته است؟ به موقع در مورد این خانم و دیگران توضیح خواهم داد؛ من عکس این خانم ها را دارم، صدای آنها را که روی دستگاه پیغامگیر تلفن گذاشتند را دارم تا ببینید در طول ۲۵ سالی که من همسر ابی بودم چه افراد بی مسئولیتی در زندگی ما اخلال وارد می کردند. حتی مرا تهدید کردند که بچه هایت را میدزدیم و دیگر رنگ بچه ها را نخواهی دید! میتوانم دقیقا با ارائه صدا و دست خطشان بگویم که این افراد چه کسانی بودند و چگونه حالا با اداهای گوناگونی که دارند خود را در جامعه مطرح میکنند. من حتی با پلیس تماس گرفتم و گزارش تهدیدها را به مرکز پلیس دادم، من صدای کسانی را دارم که روی دستگاه پیغامگیر تلفن مشخصات تن و بدن ابی را برای من گذاشتند تا بدانم که آنها با ابی بوده اند.
منبع: ساتین و ویکی پدیا