سامان وقتی به نوعروس خود در خانه نقلی اش فکر میکرد تصمیمش برای برگزاری جشن پر سور و سات عروسی در گلپایگان پر رنگ تر میشد.
سامان به سختی پدر و مادر خود را راضی کرد تا به خواستگاری سارا برود آن شب همه چیز خوب پیش رفت تا اینکه شرط عجیب خانواده سارا داستان زندگی سامان را به عزرائیل گرده زد.
خانواده سارا مهریه دخترشان را علاوه بر سکه های گران قیمت طلا یک خانه لوکس هم عنوان کردند. این قضیه مخالف شدید خانواده سامان را به همراه داشت.
پس از کش و قوس های فراوان بین سارا و سامان جلسه خواستگاری بار دیگر برگذار شد اما خانواده سارا باز به مهریه سنگین دختر خود پافشاری کردند.
سامان که از خود بی خود شده بود به دل کوه های اطراف گلپایگان زد و پس از چند روز بی خبری خانواده سامان از پسرشان فروردین ماه سال جاری پلیس، جسد پسرجوان را در یک پراید نزدیکی کوه های گلپایگان کشف کرد؛ او با قرص برنج در ماشینش به کام همیشگی مرگ فرو رفت.