محمد حسن معجونی متولد ۲۸ دی ۱۳۴۷ است.محمد حسن معجونی در زنجان زاده شده است.حسن معجونی بازیگر تلویزیون و کارگردان تئاتر است. حسن معجونی فارغالتحصیل رشته «ادبیات نمایشی» میباشد.حسن معجونی همچنین سرپرست گروه تئاتر لیو است. حسن معجونی همچنین در سریال مسافران به کارگردانی رامبد جوان و همچنین سریال شمعدونی به کارگردانی سروش صحت نیز ایفای نقش کردهاست.
محمد حسن معجونی بازیگر 52 ساله کشورمان هنرمندی ترک زبان است.
آقای معجونی در کودکی شیطان بوده اند و از آن دست بچه هایی که شیطنت شان زیر زیرکی بود و گاهی تقصیر ها را گردن دیگران می انداختند و خودم سکوت می کردند.همین حالا هم وقتی قرار باشد از ناراحتی فرار کند و خودش را از شرایط بد بیرون بکشد ، شیطنت می کند.
این هنرمند فارغ التحصیل لیسانس رشته ادبیات نمایشی (تئاتر) است.
حسن معجونی چند سالیست ازدواج کرده و متاهل است.
زندگی ام را به رشت منتقل کرده ام اما بازیگری این زندگی را مختل می کند ، هر وقت جایی کم بیارم برای اجراهای تئاتر به تهران می آیم و بر می گردم
از تهران و حال و هوای این روزهایش فرار کردم ، آنجا زندگی سبک تر و راحت تری دارم ضمن اینکه آنجا کار تئاتر هم می کنم
جاده چالوس خیلی زیباست، اما گاهی راهم را دورتر میکنم و از یک جاده دیگر میروم. صرفا به این خاطر که دلم یک حال و هوای دیگری میخواهد. بعضی رستورانها من را فریب میدهند. کلا زیاد فریب میخورم.
بازیگر بودن من در تئاتر و سینما یک سوء تفاهم است و اصلا آن را دوست ندارم ، تازه دارم متوجه می شوم که حتی باید تدریس را هم کنار بگذارم
لذتی که شبانه روز مدام در کارگردانی درگیر می کند ، اصلا قابل مقایسه با بازی و تدریس نیست
آدمی نیستم که بنشینم و دیالوگ حفظ کنم ، دیالوگ را باید کامل بفهمم و وقتی فهمیدم در ذهنم ثابت می ماند ، یک چیزی را نفهمم هیچ وقت نمی توانم حفظش کنم
آقای معجونی در این باره این گونه میگوید:
میدانستید که من به شدت فراموشکار هستم؟یعنی به این سوالها شاید یک ساعتی لازم باشد که فکر کنم. چون فراموشکارم و یادم نیست که در زندگیام چه اتفاقاتی افتاده. البته بد هم نیست. از این فراموشکاری که به سمت آلزایمر میرود نگران نیستم و به شدت دوستش دارم. چون چیزهایی که در خاطرم میمانند و یادم میآیند خیلی اذیتم میکنند.
من عاشق خوردنم از چیزی بدم نمی آید و هیچ غذایی نیست که من دوستش نداشته باشم
در مورد رنگ ها هم هر چیزی که با خاکستری مخلوط می شود، من در آن طیف هستم ، اگر بخواهم دقیق تر بگویم ، همه رنگ های سردی که با خاکستری مخلوط می شوند را دوست دارم
لذت خریدن کتاب هنوز دیوانه وار برایم وجود دارد ، ای کاش این برابری می کرد با خواندنم
ای کاش این اندازه وقت داشتم همه کتاب هایی را که می خرم بخوانم ولی فقط بعضی هایشان را وقت می کنم بخوان ؛ من بیشتر کتاب خر هستم تا کتاب خوان
با جوان ها رابطه خوبی دارم با آن ها صحبت می کنم انگار بچه هایم هستند ، گاهی اگر می بینم اشتباهی می کنند اذیت نمی شوم.اما اگر همان اشتباه را افراد هم سن خودم انجام دهند ، می تواند دیوانه ام کند.
عاشق این هستم وقتی مردم ، آتشم بزنند و خاکسترم برود هوا ، من اصلا خاک را دوست ندارم ، در شما همه چیز به سرعت به گیاه تبدیل می شود و مدت طولانی باقی نمی ماند ، این را دوست دارم
آقای معجونی از تئاتر دانشجویی شروع کرد تا اینکه سال 1374 وقتی 27 ساله بود با نمایش تلویزیونی پرده عجایب به کارگردانی داریوش مودبیان جلوی دوربین رفت.
او در این مجموعه تنها یک ایپزود کنار چهره هایی چون علی نصیریان و رضا ژیان حضور داشت
از سال 1375 بصورت حرفه ای با با نمایش یادگار سال های شن به نویسندگی و کارگردانی علی رفیعی روی صحنه رفت
او سپس در سال 1376 گروه تئاتر لیو را با هدف آموزشی شروع کرد تا اینکه از سال 1380 اجراهای این گروه شروع شد و حالا باسابقه ترین گروه نمایش کشور است
در سال 1379 با سریال خسیس بصورت حرفه ای وارد تلویزیون شد سپس در سال 1386 با فیلم همیشه پای یک زن در میان است در سینما بازی کرد
در نهایت سال 1388 با سریال مسافران به کارگردانی رامبد جوان در نقش آدم فضایی به شدت دیده شد ، او در سریال شمعدونی سال 94 هم درخشید
در حیطه کارگردانی حال و هوای خودم را دارم ، کمی بازیگر را آزاد می گذارم چون هر بازیگری معمولا قراردادهایی را به همراه خودش می آورد
آن لحظه هایی را که آدم ها در عین حالی که بازی می کنند فاقد بازی هستند دوست می دارم ، این مرزی است که می پسندم ، جایی بین بازی و زندگی …
آقای معجونی سال 1396 بعنوان یکی از چهار داور در کنار اشکان خطیبی ، رامبد جوان ، فرهاد آئیش و پانته آ بهرام ، در برنامه استعداد یابی خنداننده شو حضور داشت.
اشباح (1392)
از تهران تا بهشت (1391)
برف روی کاج ها (1391)
قصه ها (1391)
خیابان های آرام (1389)
پاداش (1387)
کنعان (1386)
همیشه پای یک زن در میان است (1386)
شمعدونی (1394)
مسافران (1388)
در مضار توتون (آنتوان چخوف) تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛1381
پای دیوار بزرگ شهر (تانکر ددوردست) تهران، تئاترشهر، تالار نو؛1381
خرس و خواستگار (آنتوان چخوف) جشتواره تئاتر کلاسیک مسکو؛ 1383
شهرهای نامرئی (علی اکبر علیزاد) تهران، تئاترشهر، کارگاه نمایش؛ 1384
پای دیوار بزرگ شهر (تانکر ددورست) تهران، ششمین جشنواره بانوان، تالار مولوی؛ 1386
آسانسور (مهدی کوشکی) جشنواره دانشجویی عروسکی بخش مدرسان؛ 1388
مثل خون برای استیک کارگردان و بازیگر
خواب آهسته مرگ
دو راهی سقاخانه
همه خانه سیاه است کارگردان و بازیگر
پدر عزیزم
رویای شب نیمه تابستان
به خاطر یه مشت روبل (نیل سایمون) تهران، تالار ایرانشهر؛1388