قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق، تعالیم و حکمتهایی والا درباره حقیقت خلقت و اسرار هستی است که عمده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند.
از این رو پیامبر اکرم (ص) و پس از ایشان مفسران به تبیین و شرح جزئیات آیات قرآن کریم میپرداختند. ما نیز با هدف آشنایی بیشتر با آیات الهی، هر روز به چند آیه از کلام الله با استناد به تفاسیر معتبر از مفسران قرآن کریم میپردازیم.
از رسول خدا (ص) روایت شده است: هر کس سوره عادیات را قرائت نماید اجر و پاداشی ده برابر کسانی که در ایام حج در مزدلفه بیتوته کرده اند نصیب او خواهد شد و همچنین در فضیلت این سوره همین بس که در شأن امیرالمؤمنین ؛علی (ع) نازل شده است و خداوند در آن به پیروزی ایشان در جنگ خبر داده بود.
۱) ادای دین و بدهکاری
امام صادق (ع) میفرمایند: هر کس در قرائت سوره عادیات مداومت ورزد خداوند بدهکاری او را از جایی که فکرش را نمیکند ادا میکند.
۲) جهت وسعت رزق ورهایی از قرض و گرسنگی یا تشنگی
هر که از درد و گرسنگی و تشنگی و قرض بخواهد رها شود به عدد نام امیرالمؤمنین علی علیه السلام ۱۱۰ بار این سوره را بخواند بسیار نافع است؛ و نیز به جهت وسعت رزق و روزی همراه خود داشته باشد.
۳) برای درد کبد
آورده اند که برای درد کبد سوره عادیات را در ظرف چینی نو نوشته شود و سپس با آب باران بشویند و اندکی شکر به آن اضافه شود و بیمار سه روز متوالی از آن بنوشد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ ﴿۱۱﴾
در چنان روزى پروردگارشان به [حال]ایشان نیک آگاه است (۱۱)
«عدو» به معنای تجاوز است. چون دویدن، تجاوز از حدّ حرکت عادی است، به آن «عدو» گفته میشود. «ضبح» به معنای صدای نفس اسب است. «قدح» به معنای خروج آتش از سنگ چخماق، «المغیرات» از «اغاره» به معنای تاختن سریع، «صُبْحاً» کنایه از غافلگیر کردن دشمن و پنهان کردن زمان هجوم است.
«أثرن» از «اثاره» به معنای منتشر ساختن، «نقع» به معنای غبار و «کنود» به معنای کَفور است.در کلمه «بُعْثِرَ» معنای بعث و اثاره نهفته است یعنی بیرون کشیدن و زیرو رو کردن.«حُصِّلَ» به معنای استخراج مغز از پوسته و متمایز شدن خصلتهای نیک و بد در آن روز از یکدیگر است.
قرآن در برخی آیات، انسان را به خاطر برخی صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظَلُوماً جَهُولاً» (ستمگر و نادان)، «هَلُوعاً» (حریص)، «یَؤُساً» (ناامید)، «کَفُوراً» (ناسپاس)، «جَزُوعاً» (بی صبر)، «مَنُوعاً» (بخیل) خوانده است. ولی از سوی دیگر درباره انسان میفرماید: «کَرَّمْنا» (گرامی داشتیم)، «فَضَّلْنا» (برتری دادیم)، «أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ» (بهترین قوام را به او دادیم)، «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (روح الهی در او دمیدیم) و این دوگانگی به خاطر آن است که در انسان دو نوع عامل حرکت وجود دارد:یکی عقل و دیگری غریزه. اگر در مسیر بندگی خدا و تربیت اولیای خدا قرار گیرد، به گونهای است و اگر در مسیر هوسها و طاغوتها و وسوسهها قرار گیرد، به گونه دیگر.
در قرآن از علاقه شدید و حریصانه به مال دنیا که سبب فراموش کردن آخرت و محرومان شود، انتقاد شده است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»
قرآن از مال دنیا به «خیر» تعبیر کرده است: «لِحُبِّ الْخَیْرِ» تا بفهماند مال باید از راه خیر بدست آید و در راه خیر با نیت خیر و با شیوه خیر مصرف گردد.
۱- جهاد و دفاع به قدری ارزش دارد که خداوند به نفس اسبهای زیر پای جهادگران سوگند یاد میکند. «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»
۲- مسلمانان باید اسب سوار و چابک باشند. (در سوگند به نفس اسب، نوعی تشویق به اسب سواری هدفدار است.) «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»
۳- اسبان در راه خدا میدوند، ولی انسان در برابر خدا سرسختی میکند.«وَ الْعادِیاتِ ... إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»
۴- در جهاد با دشمن، سرعت عمل یک ارزش است. «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»
۵-هنگام غفلت دشمن برای حمله استفاده کنید. «فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً»
۶- دشمن را چنان غافلگیر کنید که ناگاه در وسط آنان باشید تا فرصت مقابله با شما را نداشته باشند. «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»
۷- ناسپاسی و مال دوستی انسان را در برابر جبهه حق قرار میدهد. «وَ الْعادِیاتِ ...إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ... لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»
۸-شهدای جبههها و امدادهای الهی را فراموش نکنید. «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»
۹- پیروزی و امنیّت انسان را مغرور میکند، هشدار لازم است. «لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»
۱۰- وجدان انسان آگاه است؛ حتی در مواردی که عذر و بهانه میآورد خود میداند که چه کاره است. «وَ إِنَّهُ عَلی ذلِکَ لَشَهِیدٌ»
۱۱- در فرهنگ اسلامی، ثروت و مال خیر است. «إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ»
۱۲- علاقه به مال، امری فطری است، آنچه مذموم است علاقه افراطی است که انسان از یک سو دست به هر نوع درآمدی میزند و از سوی دیگر حقوق واجب الهی را نمیپردازد. «لَشَدِیدٌ»
۱۳- معاد جسمانی است، زیرا سخن از قبر است. «بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ»،در آیهای دیگر میفرماید: «یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ»
۱۴- یاد قیامت، عامل هشدار به ناسپاسان و مال پرستان است. «أَ فَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ»
۱۵- روز قیامت اسرار درونی کشف وحسابرسی خواهد شد. «حُصِّلَ ما فِی الصُّدُورِ»
۱۶- خداوند بر افکار و اعمال ما آگاهی کامل دارد. («خبیر» به معنای آگاهی از ظاهر و باطن است)«إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ ... لَخَبِیرٌ»
۱۷- خداوند در دنیا نیز به امور مردم آگاه است، امّا در قیامت، این خبیر بودن برای همه ظاهر میشود. «یَوْمَئِذٍ»
۱۸-، چون خداوند خبیر است، حسابرسی او نیز دقیق است. «یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ»
۱۹- انسان در برابر دیگران این همه سرکشی ندارد، کفر و ناسپاسی شدید انسان تنها در برابر پروردگارش است. «لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ»
منبع:باشگاه خبرنگاران جوان