به گزارش ستاره پارسی؛ ژیلا صادقی زاده ۲۲ شهریور ۱۳۵۲ است.ژیلا صادقی متولد تهران است.ژیلا صادقی مجری تلویزیون و بازیگر فیلم و سریال تلویزیونی است.ژیلا صادقی دانشآموخته رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است.ژیلا صادقی قبل از آغاز گویندگی در واحد دوبلاژ، در آموزش و پرورش تدریس میکرد و در سال ۱۳۷۰ در تست تلویزیون قبول شد اما پس از وقفهای، از سال ۱۳۷۸ به عنوان مجری مقابل دوربین رفت و در طول این سالها بازی در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم را هم تجربه کردهاست.
ژیلا صادقی در ۲۲ شهریور ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. او دانش آموخته رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است. وی قبل از آغاز گویندگی در واحد دوبلاژ، در آموزش و پرورش تدریس میکرد و در سال ۱۳۷۰ در تست تلویزیون قبول شد اما پس از وقفهای، از سال ۱۳۷۸ به عنوان مجری مقابل دوربین رفت و در طول این سالها بازی در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم را هم تجربه کردهاست.
ژیلا صادقی ورزش سوارکاری را دوست دارد و علاوه بر گذراندن دورههای تیر و کمان کلاسهای غواصی را هم گذراندهاست . او به غیر از بهره مندی از هنر هفتم از هنرهای تجسمی نیز بی بهره نیست و دوره فوق ممتاز خطاطی را گذرانده و به هنر تذهیب نیز همت گماردهاست .
مصاحبه
«به این راحتیها هم نیست؛» اینکه مینشینیم جلوی تلویزیون و پاهایمان را روی یکدیگر میاندازیم و فکر میکنیم آن کسی که آن طرف تلویزیون و پشت دوربین برایمان حرف میزند، داستان تعریف میکند، لطیفه میگوید، خبر میخواند یا یک برنامه خانوادگی را اجرا میکند، کارش اینقدر راحت است که هر کسی از جمله خود ما هم میتواند آن را انجام دهد! شاید تا قبل از تکمیل این گزارش، خودمان هم نمیدانستیم مجریان مشهور و پرکار رسانه ملی ایران با چه سختیهایی روبهرو هستند.
اجرا احساس مسئولیت است
صادقانه باید بگویم با پیشزمینه و علاقه زیاد به بازیگری وارد رسانه شدم، در واقع ابتدا تصمیمم بازیگرشدن بود اما وقتی متوجه شدم قوانین و قواعد خاصی در فضای سینما حاکم نیست و برای آنکه به قرارداد اخلاقی که از قبل با پدر و مادرم بسته بودم پایبند بمانم، ترجیح دادم با توجه به راهنماییهای آقایان مظفری و دهقاننسب به سمت اجرا بیایم و پیش خودم فکر کردم میتوانم گوشهای از استعدادم را در این عرصه نشان دهم تا بتوانم تا حدودی به نیازهای قلبی و عاطفیام نسبت به این کار پاسخ بدهم. بعد از مدتی متوجه شدم در این زمینه استعدادهایی دارم که با پرورششان میتوانم به جایگاه مناسبی در این حرفه برسم و کمکم به این کار علاقهمند شدم، به همین دلیل از سال ۷۸ تا امروز عرصه اجرا را با هیچ عرصه دیگری عوض نکردهام، حتی با عرصههایی که بوی پول میدهند، مانند تهیهکنندگی!
اجرا هماهنگ کردن آستین هزار تومانی با مقنعه رنگی نیست، اجرا کتوشلوار رنگی پوشیدن و شیک صحبت کردن نیست، اجرا چشم و ابرو و رابطههای آنچنانی داشتن نیست، اجرا یعنی شناسنامه ششدانگ و سند منگولهدار رسانهای به بزرگی رسانه ملی که امروز با فشار دادن یک دکمه میتوانی تمام اتفاقات دنیا را به واسطه آن ببینی، بشناسی و دربارهشان قضاوت کنی. اجرا کودکانه یا بهتر بگویم احمقانه صحبت کردن نیست، اجرا احساس مسئولیت است نسبت به تکتک آدمها از نوزادی که تازه متولد شده تا پیرمرد و پیرزنی که همین الان دار فانی را وداع میگویند؛ چون منِ مجری جلوی دوربین مینشینم و نمیدانم چه کسی، کجا، با چه تفکری، آیندهای، اصلا از چه جنسی بهترین وقت زندگیاش را به حرفهای من اختصاص میدهد تا شاید کلمهای یاد بگیرد. همین احساس مسئولیت داشتن من را وادار میکند به بهتر بودن، به بیشتر دانستن، به ایدهآلتر کار کردن. با اجرا انگار کلیدی طلایی در دستان من است که تمام درهای قلب و افکار مخاطبان برنامهام با آن باز میشود و شاید با باز شدن این درها، روزنهای رو به آینده برای این مخاطبان باز شود.
سوال عجیب من
قدم اول برای ورود به عرصه اجرا، خودشناسی است؛ دختر خانم یا آقا پسری که علاقهمند است تواناییهایش را در این عرصه بسنجد، ابتدا باید بداند چقدر علاقهمند و مستعد برای حضور در این حرفه است. بعضی اوقات که قرار است از تعدادی آدم برای ورود به این عرصه تست بگیرم، صادقانه به تعدادیشان میگویم «مثلا چی فکر کردی که اومدی سراغ اجرا؟!» جالب اینجاست که بعضیهایشان حتی موقع تست دادن بهخودشان زحمت نمیدهند متنی را آماده کرده باشند، چراکه این روزها عامیانه اجرا کردن، دلقکبازی و لودگی بعضی دوستان، این شائبه را در ذهن آنها ایجاد کرده که ما هم میتوانیم مجری شویم!
رمز موفقیت من
طی ۸ سال فعالیت در عرصه اجرا دیگر به مدیرانم ثابت کردهام هیچوقت دچار ممیزی نشدهام و خوشحالم مدیران سازمان کاملا به طرز تفکر مجری به نام ژیلا صادقی احترام گذاشتهو بها دادهاند. من در برنامهام مانتوی نو و آراسته پوشیدهام چراکه یک دختر جوان ظاهر شیک را دوست دارد. مردم ژیلا صادقی را همانطور که در برنامهاش با یک ظاهر آراسته و مقنعهای که با یک پیراهن شومیز زیبای در عرف جامعه میبینند، بیرون هم همانگونه است، تا امروز هیچکس به من نگفته خانم صادقی مانتوی قرمز نپوشید، کتانی پایتان نکنید، ساعتتان را با خط کتانیتان هماهنگ نکنید چون من تمام این کارها را انجام دادهام اما چون در کارم با تخصص کافی جلو میروم، کسی به این چیزها ایرادی نمیگیرد پشتم به کسی جز خدا گرم نیست که چنین حرفهایی میزنم.