در حال حاضر، در صنعت سرویسهای استریم، تمرکز زیادی بر روی مجموعههایی با ماجراهای چند کشوری است که توانستهاند مخاطبان را به خود جذب کنند. سریالی به نام "Liaison" یکی از این مجموعههایی است که با داشتن یک داستان پیچیده و چند زبانی، توانسته به توجه بسیاری از بینندگان برسد. این سریال با آغاز داستان از کشور سوریه، سپس به فرانسه و بریتانیا میرسد و در همین حین، ورود چند مزدور روسی در صحنه عبور از مرز ترکیه را نیز به تصویر میکشد. داستان این سریال در دوران پسابرکسیت و در بریتانیا جریان دارد و این کشور با حملات سایبری شدیدی روبهرو میشود. از جمله ویژگیهای جذاب این سریال، دیالوگهای پیچیده و گیجکننده و بخشهای رمانتیک آن میتواند نام برد. در کل، "Liaison" یک سریال دلهرهآور و جذاب است که با داشتن داستان چند زبانی، برای مخاطبان جذابیت بیشتری پیدا کرده است.
این سریال سیاسی و دلهره آور که از ۶ قسمت تشکیل شده است، حول محور ارتباط عاشقانهی دو شخصیت به نام گابریل و الیسون میچرخد؛ دو فردی که در گذشته بهشدت عاشق هم بودند و حالا مجبور هستند که با یکدیگر کار کنند. «ارتباط» از آن دسته سریالهایی است که هنوز ۱۰ دقیقه از داستان آغاز نشده، مدام بین مناظر مختلف شهری و همچنین زبانهای متفاوت جابهجا میشود؛ برای اینکه به مخاطب اطلاع دهد که قرار است در طی داستان بین مکانهای لندن و پاریس و سوریه جابهجا شود. درست است که در ابتدا کمی گیجکننده است اما بلافاصله لحن و سیستم سریال برای مخاطب مشخص میشود.
سریال Liaison مقامات سیاسی، عملیاتهای هوشمندانهی پرخطر، عبور غیرقانونی از مرز، درگیری شهرهای بزرگ و پایتختها و غیره را در بر دارد و هیچ زمانی را برای به چالش کشیدن آنها تلف نمیکند. در خلاصه داستان سریال اینطور آمده که: « Liaison یک اثر دلهرهآور معاصر است که به وضوح نشان میدهد چطور اشتباهات دوران گذشتهی ما پتانسیل نابود کردن آیندهی ما را دارند. این سریال اکشن را با یک داستان غیرقابل پیشبینی و چند لایه ترکیب کرده است که المانهای جاسوسی و سیاسی نقش بسیار مهم و البته جذابی را در آن ایفا میکنند؛ آن هم در مقابل داستان یک عشق پرشور و قدیمی و پایدار.»
الیسون رودی (با بازی ایوا گرین)، ماموری است که در یک مرکز امنیت سایبری در لندن کار میکند. او رئیس بدقلقی به نام ریچارد (با بازی پیتر مولان) دارد و با یک وکیل حقوق بشری بسیار شلوغ در رابطه است که به ندرت او را میبیند. در سوی دیگر داستان گابریل دلاژ (با بازی وینسنت کسل) قرار دارد که یک مزدور است و در گذشته در سازمان اطلاعات فرانسه کار میکرد. مسیر این دو شخصیت بلافاصله با هم برخورد نمیکند اما هر کدام درگیر ماجراهایی میشوند که به واسطهی دو هکر برجسته سوری درست شده است؛ ماجرایی که خیلی زود توجه کل دنیا را به خود جلب میکند.
این دو هکر اطلاعاتی در مورد حملات سایبری و تروریستی که در حال حاضر در اروپا جریان دارد، در اختیار دارند. آنها که حسابی در خطر هستند، بهدنبال پناهندگی سیاسی در فرانسه میگردند؛ اما به خاطر مهارتهایی که دارند، افراد پردردسری محسوب میشوند که هر دولتی آنها را نمیخواهد. سریال ارتباط با صبر و حوصله داستان خود را باز میکند و رشته داستانیهای مختلف را به یکدیگر ارتباط میدهد. اما این به آن معنی نیست که سریالی خستهکننده و حوصلهسربر مقابل ما قرار دارد. سرعت پیشروی داستان خیلی رضایتبخش است و مدام با صحنههای تنشزا و تعقیب و گریز آمیخته میشود.
یک سری صحنههای معمایی در داستان وجود دارد که کاملا در این ژانر عادی است؛ هکرهایی که چرندیاتی را زمزمه میکنند و مخاطب متوجه نمیشود یا مردانی با لباسهای نظامی که اسلحههایی با اهدافی کاملا مبهم و نامشخص وارد ماجرا میشوند. اما بهصورت کلی نمیتوان سریال ارتباط را یک مجموعه قدیمی یا پیشپاافتاده در نظر گرفت. این مجموعه از مسائل معمول و قابل انتظار این ژانر استفاده میکند؛ درحالیکه مدام پیچ و خمهای مخصوص به خودش را وارد ماجرا میکند تا آنقدرها هم قابل پیشبینی نباشد. درست است که ایوا گرین یکی از بازیگران بزرگ و مطرح این مجموعه است اما داستان اجازه نمیدهد او آنطور که در سریال Penny Dreadful (داستان عامهپسند) ظاهر شده بود، بدرخشد.
البته اینطور هم نیست که بگوییم این اتفاق فقط برای ایوا گرین افتاده است. در سوی دیگر وینسنت کسل هم فرصت این را پیدا نمیکند که درست مثل یک شخصیت منفی جذاب و درست، بچرخد و هنرنمایی کند؛ درست مانند شکلی که در کارهای گذشتهی خود، سرگرمکننده و چشمگیر، ظاهر شده بود. اما بهصورت کلی میتوان سریال ارتباط را یک اثر دلهرهآور و هیجانانگیز شایسته دانست که اکشن را با داستانی شخصیتمحور ترکیب میکند و یک نتیجه بسیار جذاب را به مخاطب ارائه میدهد.
تا به امروز از این دسته سریالها به وفور ساخته شده است اما چند مورد هستند که شباهت خیلی زیادی با سریال ارتباط دارند. ما هم مثل همیشه در این قسمت ۳ مورد از این آثار را به شما معرفی میکنیم؛ اگر شما هم سریال جذابی میشناسید، حتما در قسمت نظرات به ما معرفی کنید.
سریال سوءظن
بازیگران: کونال نایار، جورجینا کمپبل و الیزابت هنستریج
سال پخش: ۲۰۲۲
خلاصه داستان: داستان حول محور پنج شهروند (سه مرد و دو زن) میچرخد که زندگی آنها در عرض یک روز ازاینرو به آن رو میشود؛ آن هم بعد از اینکه پسر غول رسانهای آمریکایی به نام کاترین نیومن ربوده میشود و آن پنج نفر مظنون اصلی پلیس شهر لندن به شمار میروند. حالا آنها باید با زمان مسابقه دهند تا در سریعترین زمان ممکن بیگناهی خود را اثبات کنند. اما آیا کسی حرف آنها را باور خواهد کرد؟ آیا آنها اصلا حقیقت را میگویند؟
سریال هوملند
بازیگران: کلیر دینز، مندی پاتینکین و دیمین لوئیس
سال پخش: ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰
خلاصه داستان: سریال هوملند که برنده ۶ جایزه امی (از جمله بهترین سریال درام) شده است، از آن دسته مجموعههایی به شمار میرود که تمام مدت شما را روی لبهی صندلی خود نگه میدارد و ذرهای در انتقال هیجان کمکاری نمیکند. نیکلاس برودی که گروهبان تفنگداران دریایی است، هم یک قهرمان ممتاز به شمار میرود و هم یک تهدید جدی است. از طرف دیگر هم کری ماتیسون را داریم که افسر سازمان سیا است؛ با وجود دو قطبی بودن، در زمینه کاری خود بهترین است. درگیریها و برخوردهای ظریف و در عین حال پیچیدهای که این دو شخصیت اجرا میکنند، براساس دروغها، سوءظن و تمایلاتشان است. سریال بسیار جذاب، احساسی و دلهرهآور هوملند هم حول محور همین درگیریها میچرخد؛ سریالی که نشان میدهد هیچ چیزی جز سرنوشت این ملت، در خطر نیست.
سریال محافظ شخصی
بازیگران: ریچارد مدن، سوفی راندر و وینسنت فرانکلین
سال پخش: ۲۰۱۸
خلاصه داستان: سریال محافظ شخصی داستان ساختگی شخصیتی به نام دیوید باد را حکایت میکند؛ یک کهنه سرباز قهرمان اما بسیار حساس که حالا بهعنوان افسر متخصص حفاظت از خانواده سلطنتی و زیرشاخه متخصص حفاظتِ پلیس متروپولیتن لندن کار میکند. او در این داستان مامور میشود که از وزیر کشور جاهطلب و قدرتمندی به نام جولیا مونتاگ محافظت کند. سیاستهای مونتاگ دقیقا از تمام چیزهایی حمایت میکند که باد از آنها نفرت دارد. حالا در چنین شرایطی، باد خودش را بین وظیفه و باورهایش میبیند، با شرایط جدید درگیر میشود و نمیداند که باید سمت کدام یکی برود. او که مسئول تأمین امنیت جولیا مونتاگ است، آیا واقعا بزرگترین تهدید او به شمار میرود؟