بدن نحیف دخترک 7 ساله آبادانی،مدتی است که مهمان درد است.زینب 7 ساله به نوعی سرطان مبتلاست اما خانواده او دلشان نمی خواهد در مورد بیماری فرزندشان حرفی بزنند.
وقتی روند درمان زینب آغاز شد، موسسه پنجمین فصل قشنگ که یکی از فعالیت هایشان محقق کردن آرزوهای مبتلا به سرطان است سر راه او قرار گرفت.
هدی رشیدی نام مدیر موسسه پنجمین فصل قشنگ است.او در مورد فعالیت این موسسه اینطور توضیح داد:«از سال 94 فعالیت ما آغاز شد.تحقق آرزوی کودکان مبتلا به سرطان استان خوزستان را پوشش می دهیم.برای ما فرقی ندارد که این کودکان از چه قشری و از چه طبقه اجتماعی هستند.هر کودکی که مبتلا به سرطان و بیماری های صعب العلاج است،تحت پوشش قرار می گیرد.اما هر کودک فقط یک بار به یک آرزو می رسد.تا به حال 498 آرزوی بچه ها محقق شده است.»
رشیدی در مورد تهیه تدارکات آرزوی زینب گفت:«به مدیر کل میراث فرهنگی با کمک دوستان مکاتبه داشتیم و موافقت اعلام کردند و با پایگاه جهانی شوش هم مکاتبه کردیم.در برنامه های ما شکل رویای کودک همانطور که القا کرده به نمایش در می آید.به شکل کاملا ایرانی بدون تقلید از جای دیگر.»
رشیدی در ادامه گفت:«هر دو گروه اعلام آمادگی کردند و روز برآورده کردن آرزوی زینب رسید.به قلعه شوش که رسیدیم اعلام کردند که مسئول پایگاه شوش اجازه ورود اسب و شترها را نمی دهد چون آنها را نماد عربی می دانستند.
اما ما فقط می خواستیم زیبایی ها را به نمایش بگذاریم و می خواستیم زینب نمادهایی را که از باستان در قلعه ها بوده، ببیند.به خاطر چالشی که ایجاد شد از خانواده خواستیم به زیارتگاه دانیال نبی بروند تا چالش برطرف اما آقای مدیر همکاری نکردند و منع کردند.در نهایت نشد آن چیزی که باید شود و به مرحله عمل نرسید.»
یک گروه تعزیه دار بزرگ ازاصفهان یک سری لباس تعزیه ایرانی برای تحقق آرزوی زینب فرستاده بودند.عزیزانی که قرار بود به صورت پیاده نظام و سواره نظام باشند با آن پوشش های رنگی از جنس مخمل آماده شدند.
تعدادی اسب سوار و شترسوار حذف شده بود ولی دو نفر در نقش ساربان آماده شدند.سه نفر هم سرباز شدند و سه وزیر برای کودک آماده ایفای نقش شدند.
رشیدی در ادامه به خبرنگار رکنا گفت:«هیچ کدام از بچه ها اطلاعاتی از میدان آرزو ندارند.وقتی کودک نزدیک به میدان آرزو می شود،دوباره آرزویش را می پرسیم.بچه ها با شوق زیاد در حالی که چشمانشان برق می زند به آرزوی خاص خود می رسند.آرزوی خاص زینب هم این بود که پادشاه شود و گنج داشته باشد.»
وی در ادامه افزود:« برای زینب لباس تهیه شده بود.قبل از ورود به قلعه شوش لباسی که تهیه شده بود تن دختر کردیم.خیلی شوکه شده بود.وقتی شمشیرها را دید گفت شمشیر دوست ندارم و ما آن را کنار گذاشتیم.در لحظه آخر اجازه ورود یک اسب داده شد.زینب گفت نمی خواهم سوار حیوان شوم.او با پیاده نظام به سمت قلعه رفت.وارد اتاق نقاشی شده شد و با صندوق هدایا که همان صندوق گنج او بود روبرو شد.بعد هم به او تاج پادشاهی و عصای ملکه را هدیه دادیم.»
یکی از کسانی که در نقش وزیر ایفای نقش می کرد، و عصا را تقدیم کودک کرد و تاج پادشاهی را سر او گذاشت،یکی از بیماران به نام آرمین بود که روز قبل تازه مرخص شده بود و دلش می خواست در شادی زینب نقش داشته باشد.
رشیدی در ادامه گفت:«در موسسه ما بچه ها همدیگر را حمایت می کنند.اسم موسسه ما پنجمین فصل قشنگ است.موسسه ای فرهنگی هنری است که زیر نظر وزارت ارشاد فعالیت دارد.این موسسه زیر مجموعه ای به نام همیاران بی نام دارد که در پشت صحنه برای تحقق آرزوی بچه ها فکر می کنند.بعد در عمل برای بچه هایی که درد عظیمی تجربه می کنند،ایده ها عملی می شود.محل هزینه این فعالیت از کمک های مردمی تامین می شود و اگر حمایت مالی نیاز باشد همیاران واریز می کنند.به ازای هر ویدئویی که نشر داده می شوند، اگر حمایت مالی نیاز داشته باشد یاری می کنند.اما بعضی مواقع مشارکت حامیان با استعدادها و با هر توانی که دارند صورت می گیرند.مثلا صندوق زینب و تاج سر و لباس او اهدایی بودند.زینب خیلی خوشحال بود خشت خشت قلعه پر از شادی بود.»
رشیدی در آخر گفت:«بسیار زیاد مواردی داشتیم که بعد از تحقق آرزویشان فوت کردند.برای همین که ممکن است بعضی موارد فرصت کمی برای زندگی داشته باشند،در اسرع وقت آرزوها را برآورده می کنیم.»
موسسسه پنجمین فصل قشنگ،حتی در ایام کرونا با رعایت کامل پروتکل های بهداشتی کار خود را انجام می دهد.
خبرداغ:مدیر کل وزارت ارشاد به رابطه ی مهراد جم با سایت های شرط بندی افشاگری کرد+فیلم