یک‌شنبه 27 آبان 1403 - 17 Nov 2024
تاریخ انتشار: 1401/09/30 12:02
شیطان
کد خبر: 11881

اسراری خوفناک از شیطان | این رازهای ابلیس را می دانستید؟

تنها راه نجات از شیطان، پناه بردن به سنگر تقوای الهی است تا در دسترس آماج حملات او نباشیم. در نوشتار حاضر، مطالبی از آیات و روایات در راستای شناخت شیطان رجیم گردآوری شده است.

تنها راه نجات از شیطان، پناه بردن به سنگر تقوای الهی است تا در دسترس آماج حملات او نباشیم. در نوشتار حاضر، مطالبی از آیات و روایات در راستای شناخت شیطان رجیم گردآوری شده است.

 شیطان از همان روز اوّل دشمنی خود را با راندن پدر و مادرمان از بهشت آغاز نمود. او با این حرکت، مخاصم بودن خود با مقام آدمیّت را نشان داد و در تلاش است که یا از بهشت بیرون کند، همچون آدم و حوّا علیهما السلام، یا مانع رفتن انسان به بهشت شود و بر این کار خود قسم یاد نمود.

شیطان راهزن

شیطان تا جایی که بتواند مانع انجام عمل خیر می‌شود و به هر نحوی می‌خواهد بنده موفق به انجام آن نشود؛ مثلاً وقتی انسان تصمیم بگیرد که در راه خدا انفاق نماید، شیطان بر سر راه او سبز می‌شود و به او می‌گوید: حالا که هنوز وقت داری، صبر کن! فردا می‌دهی، و بعد هم با وعده‌های فقر و تنگدستی، آدمی را منصرف می‌کند. اما اگر کسی از این موانع و وسوسه‌های شیطان عبور کرد و توفیق انفاق یا هر عمل خیر دیگری را پیدا نمود، باز هم شیطان از دسیسه‌های خود دست بر نمی‌دارد. چون او به خوبی می‌داند که تنها انجام عمل خیر اهمّیت ندارد، بلکه عمل خیری مهم است که پس از انجام، سالم به مقصد و به قیامت برسد. بنابراین شیطان تلاش می‌کند تا عمل او را هر طوری که شده، خراب نماید و انفاق او را باطل کند و نگذارد عملش سالم به مقصد برسد؛ لذا انسان را دعوت می‌کند که پس از انفاق بر سر گیرنده آن، منّت بگذارد یا با زخم زبان او را اذیت کند که این امر موجب ابطال صدقه می‌شود.

قرآن کریم مؤمنین را بر این دسیسه شیطان آگاه نموده و می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»

«اى اهل ایمان! صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار افراد باطل نکنید.» (بقره ـ ۲۶۴)

امام صادق (ع) از پیامبر رحمت (ص) چنین روایت می‌فرمایند: «مَنْ أَسْدَى إِلَى مُؤْمِنٍ مَعْرُوفاً ثُمَّ آذَاهُ بِالْکَلَامِ أَوْ مَنَّ عَلَیْهِ فَقَدْ أَبْطَلَ اللَّهُ صَدَقَتَهُ» «کسی که کار خیری برای مؤمنی انجام دهد، سپس با زبانش او را آزار دهد یا بر او منت بگذارد، خدا صدقه‌اش را باطل می‌سازد.» (وسائل الشیعه ج ۹، ص ۴۵۴)

مقصّر کیست؟

کسانی که تصوّر می‌کنند در قیامت تمام گناهان خود را به گردن شیطان می‌اندازند و خود را در پیشگاه خداوند معذور نشان می‌دهند و خداوند هم عذرشان را می‌پذیرد، تصوّر باطل و بیجایی دارند، زیرا برای شیطان در برابر اراده و اختیار انسان تسلّطی نیست. انسان با تمام قدرت می‌تواند با شیطان مخالفت کند.

شیطان در دادگاه عدل الهی همین معنا را به رخ گناهکاران می‌کشد و عذر آنان را در پیشگاه خداوند متعال بی‌اساس می‌داند.

«ما کانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لی‌ فَلا تَلُومُونی‌ وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ» «من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنا بر این، مرا سرزنش نکنید خود را سرزنش کنید!» (ابراهیم ـ ۲۲)

بدین گونه شیطان پاسخ دندان‌شکنی به همه کسانی که گناهان خویش را به گردن او می‌اندازند و او را عامل انحراف خود می‌شمرند و به او لعنت می‌فرستند، می‌دهد.

شیطان جز درحد دعوت، نقشی در عمل انسان ندارد، در مقابلِ شیطان، فطرت و عقل، انسان را به فضیلت دعوت می‌کنند.

برای تکمیل این دعوت، انبیاء الهی هم مبعوث شده‌اند که فطرت را شکوفا و عقل را کامل کنند. سود و زیان انسان را روشن، راه و چاره را برای او مقرّر سازند، امّا با وجود این همه راهنما، او دنباله‌رو شیطان می‌شود. چون کشش شهوات زودگذر چشمانش را خیره نموده است و از طرفی دشواری‌های راه سعادت، پیمودن آن را برایش دشوار می‌سازد که باعث می‌شود دعوت خداوند عزّ‌و‌جلّ و رسولش را که می‌خواستند او را به سعادت ابدی برسانند، رد نماید.

مولای متقیان (ع) از پیامبر خدا (ص) چنین نقل می‌فرمایند: «انّ الجنْهًْ حفهًْ بالمکاره و ان النار حفت بالشهوات» «بهشت در لابلای ناراحتی‌ها و دوزخ در لابلای شهوات پیچیده است.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۱)

حضرت (ع) در ادامه می‌فرماید: «رحم الله امرأ نزع عن شهوته» «خدا رحمت کند انسانی را که از شهوت خود باز ایستد»

امیر اسکندری, [21.12.22 15:56]

راه نجات

به فرموده قرآن کریم شیطان دارای همزات [تحریکات و وسوسه‌ها]است. تمام شیطان‌های پنهان و آشکار این خباثت را دارند که هر نوع وسوسه را درقلب بیاندازند و انسان را ازحق دورکنند. اگر انسان بخواهد در این جنگ - با توجه به اینکه شیطان دارای سپاه فراوان است و قابل رؤیت هم نیست و از هر طرف حمله می‌کند و تیر می‌اندازد - پیروز شود، تنها راهش این است که در پناهگاه مستحکمی سنگر بگیرد، تا شیطان او را نبیند و تنها او شیطان را ببیند و از این سنگر خارج نشود، چون یک لحظه غفلت و خروج از این سنگر منجر به تیرخوردن می‌شود. خداوند متعال به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ» «و بگو: پروردگارا! از وسوسه‌هاى شیطان‌ها به تو پناه مى‌برم.» (المؤمنون ـ ۹۷)

بدون شک آنچه نجات‌بخش است. پناه بردن عملی است، نه گفتن جمله «پناه می‌برم» از این جهت «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» وقتی نافع است که انسان حرکت کند و وارد سنگر و د‍‍‍‍‌ژِ مستحکم الهی شود، نه اینکه به تکرار لفظ آن قناعت کند. همانطورکه در جنگ و جهاد اصغر تکرار جمله «پناه می‌برم به این سنگر» انسان را از تیر دشمن حفظ نمی‌کند.

وجود تقوای الهی در انسان، راه نفوذ شیطان را سد می‌کند. هرگاه که شیطانی قصد شیطنت و نزدیک شدن داشته باشد، تقوا سبب می‌شود که او متذکر شود، به خود بیاید و از غفلت خارج شود. قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» «اهل تقوا وقتى از ناحیه شیطان گرفتار وسوسه مى‌شوند به یاد خدا مى‌افتند. در نتیجه راه حق را به روشنى مى‌بینند و بیدار مى‌گردند.» (ألأعراف ـ ۲۰۱)

از امام علی (ع) چنین روایت شده که فرمود: «الصّلاهًْ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّیْطَانِ» «نماز دژی محکم در مقابل حملات شیطان است.» (عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، ص ۱۷۵) ایشان همچنین می‌فرمایند: «فَإِنَّ جَارَ اللهِ آمِنٌ وَ عَدُوَّهُ خَائِفُ» «کسی که به خدا پناه آورد در امان است، و دشمن خدا همواره خائف و ترسان است.»

(نهج‌البلاغه، خطبه ۱۴۷)

بنابراین راه نجات انسان از شر شیطان رجیم، پناه بردن به خداست و تنها در سایه ایمان به خداست که آدمی در مقابل کِید شیطان مقاوم است. افراد بسیاری بوسیله دنیا و محّبت به آن به پرتگاه غفلت پا نهادند، که از عمده راه‌های نفوذ شیطان در آدمی، همان وابستگی به دنیاست؛ لذا هنگامی که پیامبر اسلام (ص) به مقام نبوّت رسید، فرزندان و سپاهیان شیطان، ترسان و هراسان به نزد ابلیس ملعون آمدند و حادثه رسالت پیامبر اکرم (ص) را به او خبر دادند و اظهار نگرانی نمودند. ابلیس به آن‌ها گفت: آیا امت او، به دنیا علاقه دارند؟ گفتند:آری! ابلیس گفت: «پس غمی نداشته باشید، اگر آن‌ها بت‌پرستی نکنند، مهمّ نیست. زیرا آن‌ها را که دلبسته به دنیا هستند، همواره به سه کار وادار کنم:

اول: تحصیل مال از راه حرام.

دوم: مصرف آن مال در راه حرام.

سوم: نپرداختن حقوق واجب الهی (مانند خمس و زکات).

این را بدانید که سرمنشاء تمام بدی‌ها و گمراهی‌ها همین سه راه و سه دام می‌باشد.» (اشتهاردی، حکایت‌های شنیدنی، ۵۱۹)

محکمهًْ نَفْس لَوَّامِه

در وجود انسان یک حالت روحی و درونی است که انسان را در برابر اعمال زشت مذمّت می‌کند و به حساب اعمال انسان رسیدگی می‌نماید که «نفس لوّامه» نامیده می‌شود. هنگام بیداری وجدان، در درون انسان قیامتی به پا می‌شود و همانطور که در قیامت حساب دقیق گرفته می‌شود، در قیامت روحی و درونی نیز، به حساب اعمال رسیدگی می‌شود و نفس لوّامه و وجدان ملامتگر، آرامش را از انسان سلب می‌نماید. شاید به همین خاطر در آیه «قیامت» و «نفس لوّامه» کنار هم آمده است.

«لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَهًْ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامهًْ» «سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس ملامتگر» (قیامت ـ ۲-۱)

نوعاً افرادی که اسیر خشم و هوای نفسند، در معرض سرزنش آن قرار می‌گیرند، امّا موضِع افراد در قبال نفس لوّامه مختلف است. عدّه‌ای می‌کوشند که خود را قانع کنند و به دلایل گوناگون عمل اشتباه را توجیه نمایند. همانند شیطان که وقتی به او امر شد که به آدم سجده کن، کِبر ورزید و سجده نکرد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهًْ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبَى‌ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ» «و زمانى که به فرشتگان فرمان دادیم که به آدم سجده کنید، همه سجده کردند جز شیطان که سرپیچى کرد و کِبر ورزیده و از گروه کافران شد.» (بقره ـ ۳۴)

امیر اسکندری, [21.12.22 15:56]

تکبّر او به حدی بود که وقتی گفته شد که چرا مخالفت امر خداوند نمودی، خطای خود را بگردن نگرفت و با خداوند متعال از راه بحث و جدال وارد گردید و گفت:

«قَالَ فَبِمَا اَغْوَیْتَنىِ لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِـرِاطَکَ‌الْمُسْتَقِیمَ» «گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آن‌ها کمین می‌کنم!» (أعراف- ۱۶)

کِبر و مَنیّت او را برای همیشه از درگاه الهی مطرود ساخت، اما عده کمی هم هستند که فکرشان بالاتر و روحشان قوی‌تر است، خودشان گواهی می‌دهند که خطا‌کار بوده‌اند و باید مکافات شوند. نفس لوّامه و وجدان ملامتگر بی‌جهت آن‌ها را توبیخ نمی‌کند، لذا تکبّر و خودخواهی را زیر پا می‌گذارند و صریحاً به خطا و گناه خود اعتراف می‌کنند.

امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمایند: «الْعَارُ أَهْوَنُ مِنَ النَّار» «شرمساری در دنیا آسانتر از دوزخ رفتن است.» (حسن بن على‌ابن شعبه حرانى، «تحف‌العقول، ص ۲۳۴)

حکایت

حُرّ بن یزید ریاحی (ره) جهت بستن راه بر کاروان ابی‌عبدالله (ع) به کربلا آمد، امّا در اولین برخوردی که با سالار شهیدان (ع) نمود، اگرچه در آن هنگام هنوز مخالف و مخاصم بود، اما از همانجا وجدانش بیدار شده و در درونش قیامتی به راه افتاد و قبل از آن جنگی که در عاشورا نمود، جنگ‌ها در درونش رخ داده بود. در روز عاشورا، قاضی وجدان آخرین رأیش را صادر کرد و به او گفت: حرّ در این لشکر بیکران تو مگر نباید بجنگی؟ و مگر ممکن نیست تو کشته شوی؟ پس چرا در رکاب دشمن باشی؟

حرّ به ندای وجدان بیدارش لبّیک گفت و به سمت حرم امام (ع) حرکت نمود، امّا با خود گفت: اکنون که می‌روی پس با انکسار و شکستگی برو تا مورد عفو واقع شوی. حُرّ با پشیمانی و شرمساری به حضور حضرت (ع) آمد و سر به زیر کرده و گفت: پسر پیغمبر «هَلْ لِی مِنْ توبةٍ» آیا برای من و جرم عظیم من راه توبه و بازگشتی هست؟ حضرت به او رو کرد و فرمود: «یا شیخُ اِرْفَعْ رَأسَکَ» «ای حُرّ سرت را بلند کن» و از زمانی که امام حسین (ع) این سخن را فرمود، حُرّ در دنیا و آخرت سر بلند شد و به مرحله‌ای می‌رسد که هنگام شهادت امام حسین (ع) سر حُرّ را در دامن گرفت و فرمود: «بخٍ بخٍ یا حرّ أنتَ حرٌ کما سمّیت فِی الدّنیا وَ الآخِرهًْ» «آفرین آفرین بر تو‌ای حرّ، تو در دنیا و آخرت حرّ هستی همانگونه که تو را حرّ نامیدند.» (محمد بن على ابن بابویه (صدوق)، «الأمالی، ص ۱۶۰)

حُرّ چه زیبا درک نمود آیه شریفه قرآن‌کریم را که می‌فرماید: «مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَه غَفُوراً رَحیماً» «آن کس که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته کند که البته خداوند لغزشهایشان را تبدیل به ثواب و نیکى‌ها خواهد کرد زیرا پروردگار بخشنده و مهربان است.» (فرقان-۷۰)

سلطه شیطان

بعضی از افراد در مورد سلطه شیطان خرده می‌گیرند که چگونه خداوند موجود خطرناکی به نام شیطان را بر نوع انسان مسلّط ساخته و در عین حال از آن‌ها می‌خواهد که پیروی شیطان نکنند. باید دانست که شیطان از دیوار و پشت‌بام وارد نمی‌شود، بلکه در می‌زند. هر کس در را به روی او گشود، شیطان وارد خانه دلش شده و بر او مسلط می‌شود، امّا کسی که در را به رویش ببندد، شیطان به ناچار مأیوسانه بر می‌گردد. قرآن‌کریم در مورد تسلط شیطان بر انسان چنین می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ‌ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» «به‌درستی که شیطان، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مى‌کنند، تسلّطى ندارد.» (نحل- ۹۹)

مقدّمات سلطه‌ شیطان را خودمان فراهم می‌کنیم. تا مردم ولایت منحرفان را نپذیرند، آنان کاری از پیش نمی‌برند.

در واقع وسوسه‌های تدریجی شیطان، همانند میکرب‌های بیماری‌زا هستند که در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا می‌سازند که بر اثر ضعف بُنیه، قدرت مقاومت در برابر میکروب را ندارند. قرآن، إستیلا و تسلط شیطان را تنها بر کسانی می‌داند که او را دوست خود گرفته‌اند و به اغوا و فریب شیطان، نسبت به خدای یکتا شرک ورزیده‌اند.

«إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلىَ الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ» «تسلّط او تنها بر کسانى است که او را به سرپرستى خود برگزیده‌اند، و آن‌ها که نسبت به او [خدا]شرک مى‌ورزند. (و فرمان شیطان را به جاى فرمان خدا، گردن مى‌نهند)» (نحل ـ ۱۰۰)

موحّدین واقعی از نفوذ شیطان بیمه هستند، لکن هر کس به سراغ غیر خدا رفت نفوذ پذیر می‌شود.

امام علی (ع) می‌فرماید: «ذِکْرُ اللهِ دعامَةُ الإیمَانِ وَ عِصْمَةُ مِنَ الشّیْطَانِ» «یاد خدا ستون ایمان و مصونیت از شیطان است» (عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی، تصنیف غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص ۱۸۸)

امیر اسکندری, [21.12.22 15:56]

بله، درست است که شیطان به هنگام در زدن اصرار می‌ورزد و پافشاری می‌کند، اما در برابر او فرشتگان الهی نیز هشدار می‌دهند و امدادگری می‌کنند و شیطان نسبت به کسی که خودش را در پناه خداوند قرار داده، ضعیف می‌باشد.

کمینگاه یأس

کمینگاه و گلوگاه به موقعیت‌هایی گفته می‌شود که برای دشمن فرصتی طلایی و برای ما سخت شکننده و خسارت بار است؛ چون در این موقعیت‌ها، شرایط ما به گونه‌ای است که در تیررس دشمن قرار داریم و هر لحظه ممکن است در دام او گرفتار شویم؛ مانند ماهی که غافل از دام و کمین است و ناگاه به دام می‌افتد و صید می‌شود. یکی از این کمینگاه‌ها و فرصت برای شیطان، هنگامی بوجود می‌آید که انسان از رحمت خدا مأیوس گردد. یأسی که پس از شرک به خدا هیچ گناهی بزرگتر از آن نیست و آدمی را تا سر حد کفر پایین می‌آورد و از گناهان کبیره نیز شمرده شده است. چنانکه قرآن‌کریم می‌فرماید:

«إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» «از رحمت خدا کسى مأیوس نمى‌شود، مگر آنکه از گروه کافران باشد.» (یوسف ـ ۸۷)

یأس از رحمت خدا و ناامیدی از برآوردن خواسته‌ها و نیازها، بحران می‌آفریند و سبب جرأت بر جمیع گناهان می‌گردد؛ چون می‌گوید: حال که من مورد عذاب خدا قرار گرفته‌ام چرا خود را از شهوت دنیا محروم نمایم؟ به قول ضرب‌المثل معروف:

«آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه صد نی!»

و در واقع خود را بی‌پناه می‌پندارد؛ و شیطان نیز در جست‌وجوی چنین انسان‌هایی است که از درگاه خدا قطع امید کرده و بی‌پناه شده‌اند. ابو نصر بزنطی که از اصحاب امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) است، می‌گوید: خدمت امام عرض کردم: فدایت شوم؛ چند سالی است که از خدا حاجتی می‌طلبم و در دلم از تأخیر اجابت آن، احساسی دارم؛ حضرت فرمودند:

«إِیَّاکَ وَ الشَّیْطَانَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عَلَیْکَ سَبِیلٌ حَتَّى یُقَنِّطَکَ» «مواظب باش! شیطان از این رهگذر، تو را به وسوسه نیندازد تا آنکه مأیوست نماید.» (اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج ۴ ص ۲۴۴)

حکایت

مرد عابدی همیشه با خدای خویش راز و نیاز می‌نمود و داد «اللّه اللّه» داشت. روزی شیطان بر او ظاهر شد و وی را وسوسه کرد و کاری کرد که این عابد برای همیشه خاموش شد. به او گفت:‌ای مرد، این همه که تو گفتی، اللّه، اللّه، سحر‌ها از خواب خوش خویش گذشتی و بلند شدی و با این سوز و درد گفتی: «اللّه، اللّه، اللّه» و خدا خدا می‌گویی، آن هم با این همه درد، آخر یک مرتبه شد که تو لبیک بشنوی؟ تو اگر به در خانه هر کس رفته بودی و این اندازه ناله کرده بودی، لااقل یک مرتبه جوابت را داده بودند. این مرد دید ظاهراً حرف منطقی است!

لذا در او موثر افتاد و از آن به بعد دهانش بسته شد و دیگر اللّه، اللّه نمی‌گفت!

در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: تو چرا مناجات خودت را ترک کردی؟

پاسخ داد: من می‌بینم این همه مناجات که می‌کنم و این همه درد و سوزی که دارم یک مرتبه نشد در جواب من «لبّیک» گفته شود.

هاتف گفت: ولی من از طرف خدا مأمورم که جواب تو را بدهم.

گفـت آن الله تــو لبّیـک مـاست

و آن نیاز و درد سوزت پیک مـاست

حیلـه‌ها و چـاره جـوییهـای تــو

جذب ما بود و گشاد این پای تـــو

ترس و عشق تو کَمند لطف مـاست

زیـر هـر یـا ربّ تـو لبّیـک هاست

(مولوی، مثنوی معنوی/ مثنوی)

یعنى همان درد و سوز و عشق و شوقی که ما در دل تو قرار دادیم این خودش لبیک ماست!

صدقه، کمر شکن؟!

یکی از دستوراتی که در اسلام بر آن تاکید شده و از اهمیت بسزایی برخوردار است، انفاق کردن و صدقه دادن است، ارزش و اهمیت آن به اندازه‌ای است که بیش از هشتاد آیه قرآن، به آن پرداخته است. قرآن وقتی سیمای پرهیزکاران را بیان می‌کند، یکی از اوصاف نیک آنان را انفاق کردن می‌داند. «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهًْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»

«[متّقین]کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مى‌دارند و از آنچه به آنان روزى داده‌ایم، انفاق مى‌کنند.» (بقره- ۳).

امّا انسان در راه انجام انفاق با موانعی روبرو است که قرآن‌کریم یکی از موانع مهم انفاق و صدقه را وسوسه‌های شیطانی می‌داند که انسان را از فقر و تنگدستی می‌ترساند، بخصوص اگر اموال خوب و قابل استفاده را انفاق کند و چه بسا این وسوسه‌های شیطانی مانع از انفاق‌های مستحبی در راه خدا و حتی انفاق‌های واجب مانند زکات و خمس شود.

قرآن‌کریم در این راستا می‌فرماید: «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ» «شیطان، شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهیدستى مى‌دهد؛ و به فحشا (و زشتی‌ها) امر مى‌کند.» (بقره- ۲۶۸)

می‌گوید: تامین آینده خود و فرزندان را فراموش نکنید و از امروز فردا را ببینید و آنچه بر خویش رواست بر دیگری روا نیست و امثال این وسوسه‌های گمراه کننده را مکرّر به انسان می‌گوید.


کپی لینک کوتاه خبر: https://setareparsi.com/d/3g8vd4