ظاهراً دلار در کشور ما همچون ماشینیست که هم در سرپایینی و هم در سربالایی ترمز میبرد و بسیاری از سرنشینان را آسیب میزند؛ هرگز سر سازگاری ندارد و هر نسخهای را که رؤسای بانکهای مرکزی در ادوار مختلف برای آن میپیچند، افاقه نکرده و بیمار روزبهروز بدتر میشود. این از آن نوع بیماریهاییست که بهصورت اپیدمی درآمده و هر خریدار یا فروشندهای از دستش به سلامت عبور نمیکند و درنتیجه این بازار نامتعادل، اثرات مخربی بر روی اقتصاد کشور وارد میکند و دراینبین صادرکنندگان کالاهای ایرانی به خارج، بیشتر از همه اقشار از آن آسیب میبینند؛ چراکه افزایش نرخ دلار، باعث میشود که تولیدکنندگان ایرانی مثلاً تولید و صادرکنندگان کفش، در اینمدت باوجودیکه ازنظر وزنی افزایش صادرات داشتهاند، ازنظر مالی سود کمتری بردهاند.
این وضعیت در حالتی صادرکنندگان را در فشار قرار داده است که مجبورند ابزارهای تولید کفش را با قیمت ارزهای بالا از خارج وارد کنند. درحالیکه بهجهت اقبال واردکنندگان کفش از ایران باید با قیمت پایینتری عرضه شود که کشورهایی چون روسیه، افغانستان، پاکستان و عراق که از خریداران کفش ایران هستند، درمقابلهبا فروشندگان چینی که قیمتها را پایینتر از ایران میفروشند، در این بازار رقابت، ایرانیان قافیه را خواهند باخت و درنتیجه در هفتماههاول سال جاری ازنظر ریالی، صادرات کفش ما کمتر از مدت مشابه سال قبل بوده است. این ضرر، فقط مختص به کفش نیست، حتی خشکباری هم که از ایران صادر میشود، بههمینوضعیت دچار شدهاند و علمای اقتصادی کشور، بهخصوص امور مالیاتیها هم خیال ندارند از افزایش مالیات و دریافت ارزشافزوده و عوارض گمرکی، کوتاهتر بیایند که این قصه پرغصه، دامن بسیاری از مردم را گرفته و آنان را به درد چه کنم گرفتار کرده و متأسفانه افق روشنی هم بهاینزودیها متصور نیست؛ گواینکه با افزایش قیمت دلار، بانک مرکزی اقداماتی چون عرضه ارز در سامانه برخط بازار متشکل ارزی انتشار گواهی سکه، تولید سکه از طلای آبشده، با همکاری بخش خصوصی و فراهم شدن امکان خرید ارز از بانکها را در دستورکار قرار داد تا شاید بتواند ترمز افزایش بیرویه نرخ ارز را بگیرد که ظاهراً بینتیجه بوده است. شاید هم اگر اقدامات بانک مرکزی نبود، هماکنون نرخ دلار به 50هزارتومان برای هردلار میرسید که با اوضاعواحوال نامساعد پولی، مشکلات عدیدهای را در کشور ایجاد میکرد؛ اما بههرجهت برای خرید ارز باید به سامانه برخط بازار متشکل ارزی مراجعه شود و سامانه هم نزدیکترین صراف ارزی را برای دریافت ارز معرفی میکرد و در یک بازه زمانی، خریدار ارز در مدت نیمساعت وقت برای خرید دارد که اگر انجام نشد، خریدار خود ضرر کرده است که دراینوضعیت و موقعیت بازار و کمبود عرضه بانک مرکزی برای تزریق ارز روزانه به صرافها، بازهم این نسخه نتوانست دردی از ارز دارو و خریدار را دوا کند و نرخها همچنان بر افق افزایش سوار هستند. اینک اگر قرار باشد بسیاری از افرادی را که باید از خارج حتی با ارز نیمایی، اجناسی را وارد کنند، با این اوضاعواحوال و با درنظر گرفتن سود، باید اجناس خود را حداقل با هشت تا 10درصد گرانتر بهفروش برسانند که بازهم مردم، بهواسطه درآمد کم یا دریافت حقوق ثابت و بدون تغییر، نمیتوانند بهراحتی خریدار باشند و اگر جنس وارداتی دارو باشد، بازهم یا دارو را نمیخرند یا اینکه بازهم سفره خانواده را کوچکتر میکنند و بهناچار درمعرض سوءتغذیه قرار میگیرند. سؤال اینجاست که چه باید کرد و پاسخ آن آنقدر واضح است که به تفکر نیاز ندارد.
دراینحالت، بازهم باید فریادها را بر سر آمریکا و اروپا و سایر قدرتمندان که بیرحمانه و بیخردانه، مرا را تحریم کردهاند بزنیم و لااقل دل خودمان را به این فریادها خوش بداریم و چون همیشه باید آرزو کنیم که زورمداران بینالمللی، بر سر عقل آمده و دست از احجاف بردارد تا ساکنان این کره خاکی در روزگاری خوش بسر ببرند.