او با لج بازی برایم خط و نشان می کشید که اگر به خواسته هایش عمل نکنم چنین و چنان خواهد کرد.دانیال با دوستان ناباب رفت و آمد داشت و چون سایه پدر روی سرش نبود نگرانی زیادی برای آینده اش داشتم. اما درست زمانی که واقعا از او ناامید شده بودم خداوند فرشته نجاتی فرستاد تا دست او را بگیرد و به قول معروف راه راست را نشانش بدهد.
مادر ۵۷ ساله افزود: یک سال قبل زوج جوانی در همسایگی ما آپارتمانی اجاره کردند و هنوز چند روز از آمدنشان نگذشته بود که دانیال به خاطر زن مورد علاقه اش با من درگیر شد و مرا از خانه بیرون کرد. در حالی که با چشمان گریان داخل راهرو نشسته بودم و نمی دانستم کجا بروم زن همسایه و شوهرش مرا به داخل خانه خود دعوت کردند.
مرد همسایه که با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شده بود به سراغ دانیال رفت و آن ها چند دقیقه ای با هم صحبت کردند. آشنایی پسرم و آقامصطفی خیلی زود صمیمانه شد و گفت وگوهای آن ها دانیال را به سر عقل آورد چون او از من معذرت خواهی کرد. از فردای آن روز پسرم و آقا مصطفی برای پیاده روی با هم بیرون می رفتند و حتی شنیدن این خبر که این مرد بزرگ، پسرم را همراه خود به مسجد می برد برایم خیلی امیدوارکننده بود.
مرد همسایه و دانیال پارسال در مراسم اعتکاف شرکت کردند. آن ها سه شبانه روز در خلوت معنوی، با راز و نیاز، غبار گناه از دل خود شستند و قلبشان را به نور محبت خدا روشن کردند.دعا خواندن، اندیشیدن، شب زنده داری و توکل به رحمت خدا آن قدر بر رفتار، تفکر و شخصیت فرزندم تاثیر گذاشت که او بعد از این مراسم معنوی، انسانی متفاوت از قبل به خانه برگشت و در این مدت روحیه ای کاملا مردانه پیدا کرده است. خوشبختانه امسال هم آقامصطفی و دانیال در مراسم معنوی اعتکاف شرکت کردند و از فیض آن بهره بردند و من تا آخر عمر شکرگزار درگاه خداوند متعال به خاطر این همه لطف و عنایتی که به فرزندم داشته هستم.
منبع:رکنا