به گزارش ستاره پارسی؛ فرناز رهنما زاده ۲۷ مهر ۱۳۶۰ است.فرناز رهنما متولد اصفهان است.فرناز رهنما بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران است.از کارهای معروف فرناز رهنما میتوان به بازی در سریال ساختمان پزشکان و همچنین فیلم بعد از ظهر سگی اشاره کرد.فرناز رهنما در دانشگاه هنر و معماری در رشته بازیگری تئاتر تحصیل کردهاست.
راز جوانی و زیبایی فرناز رهنما چیست؟
فرناز رهنما بازیگر 38 ساله ایرانی است که در عین جوانی به سر میبرد، نگاهی داریم به بیوگرافی و نکات خصوصی زندگی این بازیگر معروف ایرانی. زیبایی و جوان ماندن بازیگران ایرانی همیشه برای همه ی جالب بوده و دوست داشتیم بدانیم آنها چه میکنند که پوست های زیبا و جوانی دارند.
جوان ماندن آنها باعث میشود حتی گاهی نتوانید سن شان را حدس بزنید, گاهی یک بازیگر خانمی که سن زیادی هم دارد به خوبی نقش دختر جوان را بازی میکند. در ادامه رازهای یک بازیگر جوان و زیبای ایرانی رابه شما می گوییم.
مراقبت از پوست به روش فرناز رهنما بازیگر مشهور
فرناز رهنما همان نازنین سریال ساختمان پزشکان است که متولد سال 1360 است و 37 سال سن دارد, او هم مانند تمام بازیگران ایرانی روشهای خاصی برای زیبایی و مراقبت از سلامت پوست اش دارد که با آنها آشنا می شوید.
فرناز رهنما و راز مراقبت از پوست
او به سلامت پوست اش اهمیت ویژه ای میدهد و به بهترین شکل از پوست خود مراقبت میکند . برای رسیدگی به پوست صورت حسابی وقت می گذارد و از کرم هایی مخصوص پوست صورتش استفاده میکند, او معتقد است سال ها از کرم های طبیعی و سازگار با پوستش استفاده میکند.
برای مراقبت از دندان هایش هم روش خاصی را پیش گرفته و هر شش ماه زیر نظر دندان پزشک معاینه میشود تا کوچک ترین آسیب ها را هر چه سریع تر برطرف کند.
فرناز رهنما با آرایش نخوابید
یکیدیگر از رازهای زیبایی پوست و جوان ماندن فرناز رهنما این است که او هرگز با آرایش و گریم نمیخوابد, او معتقد است آرایش صورت باید قبل از خواب با پاک کننده های آرایشی پاک شوند. او بعد از هر گریم صورت خودرا شسته و کرم های مراقبت از پوست استفاده میکند.
رژیم غذایی خاص, ورزش های رزمی و وشو, استفاده از موادغذایی تازه و استراحت کافی از دیگر رازهای جوان ماندن فرناز رهنما بازیگر کشورمان است.
فرناز رهنما متولد مهر 1360 در اصفهان، بازیگر است،فارغ التحصیل لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنر و معماری می باشد، سالهاست در رشته ووشو فعالیت میکند، از کافه گردی، نقاشی و مسافرت لذت میبرد
سال 1379 تصمیم گرفتم وارد عرصه تئاتر شوم بنابر این از راه درست بازیگری را انتخاب کردم و وارد دانشگاه شدم و فعالیت خودرا شروع کردم دوره ای هم در کلاس های بازیگری استاد حمید سمندریان گذراندم و سعی کردم تجربه هایی به دست آورم
شروع فعالیت حرفه ای فرناز رهنما
فعالیت اش را از سال 1384 در تئاتر چشم اندازی از پل شروع کرد، بازی در سریال ساختمان پزشکان درسال 1389 بکارگردانی سروش صحت وی را به شهرت رساند
عکس فرناز رهنما و همسرش کیارش اعتمادی
فرناز رهنما با کیارش اعتمادی «آهنگساز» ازدواج کرده است
ماجرای آشنایی
وقتی بیست ساله بودیم باهم آشنا شدیم و از آشنایی مان حدود پانزده سال می گذرد.شش سال است که ازدواج کرده ایم من در دانشگاه هنر و معماری در رشته نمایش مشغول تحصیل بودم و با برادر همسرم که در همان دانشگاه نقاشی می خواندند بعنوان هم دانشگاهی آشنا بودم و همین، منجر به آشنایی با کیارش شد
مسافرت
به شدت اهل سفر هستیماگر فرصت کافی داشته باشیم حتماً برای سفر برنامه ریزی می کنیم این علاقه به حدی است که دوست نداریم زندگی کنیم ودر کنارش گاهی سفر برویم بلکه دوست داریم همیشه در سفر باشیم و کنارش گاهی هم به خانه برگردیم و زندگی کنیم
ووشو ورزش مشترک
من و همسرم دریک ورزش مشترک فعالیت میکنیم؛ وشوو ورزش رزمی و جذابی است که مدتی است به آن مشغولیم. از تفریحات دیگرمان آشپزی مشترک است
رستوران گردی
خیلی سعی میکنم در طول هفته حتماً زمانی را برای کافه و رستوران گردی یا با همسرم و با چند تن از دوستانم اختصاص دهم ، من رستوران لیبرو، سبوس، کوبابا و کافه تهران را خیلی دوست دارم
نسبت با بهاره رهنما
هیچ گونه نسبت فامیلی با بهاره رهنما ندارم.خانواده خانم بهاره رهنما اهل اراک هستند و خانواده ما اهل اصفهان. تلفظ نام خانوادگی ما نیز تفاوت هایی در خواندن با کسره و فتحه دارد اما با تمام این تفاوت ها ما دوستان خوبی هستیم و خواهیم بود
بازی
بازی اسم و فامیل را در سفر اصولا دوست دارم و پانتومیم و حتی به کلمه سازی و مشاعره هایی که خیلی سخت نباشد علاقه مندم
خصوصیت اخلاقی متفاوت
این است که مدام دلم میخواهد عالم و آدم را از خودم راضی نگه دارم و چون رضایت همگان قطعا ممکن نیست، دچار عذاب وجدان و دلشوره میشوم که نکند از من ناراحت شوند
خرید
هم خیلی اهل خرید کردن هستم هم نه. ممکن است طی سه ماه، چهار ماه مثلاً چند تکه خرید داشته باشم، ممکن است چند ماه هم بگذرد و برای خودم خریدی نکنم
ازدواج برکت رابه زندگی مان آورد
فرناز رهنما:این که میگویند ازدواج برکت رابه زندگی می آورد درست است . دو ماه پس از ازدواج مان من سرکار سریال «ساختمان پزشکان» رفتم و کیارش هم سفارش کاری خوبی دریافت کرد. پیش از سریال «ساختمان پرشکان» هم در سریالهای تلویزیونی بازی کرده بودم و اتفاقا بعضی از آنها مثل «مامور بدرقه» و «زیرزمین» سریالهای مناسبتی بودند اما در نهایت با سریال «ساختمان پزشکان» بود که مردم مرا شناختند. این سریال بسیار موفق بودو مردم آنرا خیلی دوست داشتند.
فرناز رهنما:این که درست پس از دوماه از ازدواجم سر کاری به فشردگی سریال «ساختمان پزشکان» رفتم شاید در نگاه اول سخت بنظر برسد. البته من با سختی این جور کارها که پخش روتین دارند آشنا بودم و میدانستم اگر ساعات طولانی باشد و من آفیش باشم کمتر میتوانم در خانه حضور داشته باشم اما بسیار پرانرژی بودم و سعی میکردم باوجود تایم بالای کاری به کارهای خانه هم برسم. بخش لذت بخش قضیه این بود که از خانه خودم سرکار می رفتم و این حس خوبی به من می داد و احساس استقلال بیشتری میکردم.
خانه موسیقایی ما
کیارش اعتمادی:شغلم بطور کلی آهنگسازی مستقل است ودر ساخت آلبوم های موسیقی بی کلام و سبکهای ترکیبی همکاری دارم. همچنین در زمینه موسیقی فیلم و تئاتر فعالیت دارم و تدریس موسیقی هم میکنم. اما ساز اصلی ام گیتار الکتریک است.
فرناز رهنما:استودیوی موسیقی کیارش در خانه خودمان است و بهمین خاطر همیشه در خانه ما صدای موسیقی شنیده میشود. اتفاقا بتازگی متوجه شدم چقدر به این نواها عادت کرده ام و برایم داشتن خانه ای که همیشه پر باشد از صدای موسیقی دوست داشتنی است. چون مدتی بود به خاطر جابجایی استودیو، تعداد زیادی از لوازم از منزل ما خارج شد و دیگر صدای ساز در خانه مان نمی پیچید و من دلم برای همه ی آن نواها تنگ شده بود. البته خوشبختانه دوباره وسایل استودیو به خانه مان برگشت و همان گونه نوای موسیقی بخشی جدانشدنی از زندگی مان است.
نگاه حمایتگر همسرم
فرناز رهنما:بی انصافی است وقتی اسم حمایت به میان میآید به پدر و مادر نازنینم اشاره نکنم که قطعا پایه اولیه حمایت ها را آنها گذاشتند و آنها بودند که وقتی تصمیم گرفتم هنر بخوانم مشوق و حامی ام بودند. از وقتی با کیارش آشنا شدم و از وقتی به یاد دارم ایشان هم از من حمایت کرده است؛
اتفاقا به خاطر شناخت کیارش با دنیای هنر این حمایت ها از جنس «آفرین چقدر خوب بودی» نیست ودر کنار همه ی تشویق ها نگاهی منتقدانه هم وجوددارد؛ مثلاً ممکن است سر یک کاری چند روز دغدغه ام تمرین بخشی از یک نمایش یا سریال باشد و برای چگونگی اجرای آن دچار تردید شوم و اصلا این طور نیست که فکر کنم همسرم سر از کار بازیگری در نمی آورد.
بنابر این نمیتوانم با او مشورت کنم. کاملا برعکس است و همیشه در چنین مواقعی نخستین کسیکه با او مشورت میکنم کیارش است. کیارش نگاهی تیزبین دراین موارد دارد و گاهی مواردی رابه من یادآوری میکند که خودم فراموش کرده ام. در چنین مواقعی اصلا فراموش میکنم ایشان همسر بنده است چون کیارش مثل یک کارشناس به من مشاوره میدهد.
جالب این که گاهی که برای تمرین هایم به مشکل بر میخورم با خودم فکر میکنم اینبار دیگر کیارش نمیتواند کمک کند اما در همان موارد هم کیارش با یک جمله و یک راهنمایی گره از کارم باز میکند.
این که کیارش میتواند اینقدر در کارم موثر باشد اول به این خاطر است که به واسطه موسیقی با دنیای هنر آشناست و دوم به خاطر این است که کیارش به شدت فیلم بین است. نکنه بامزه ای هم اضافه کنم، این که همسرم دایره المعارف بازیگران و دوبلورهای دهه شصت است و علاقه خیلی زیادی به فیلمهای آن دوره دارد. به طوریکه اگر در ده کانال فیلمهای جدید پخش شود ودر یک کانال فیلمی قدیمی از دهه شصت پخش شود، کیارش حتماً همین فیلم را دنبال میکند. «میخندد»
اخیرا هم سفری به اروپا داشتیم که خیلی جذاب و البته آموزنده بود؛ آموزنده از این جهت که بیشتر از قبل متوجه شدم ما ایرانی ها چقدر خودمان را در زمینه هنر دست بالا میگیریم؛ در حالیکه هنرمندان بی ادعایی در اروپا دیده میشوند که حتی گمنام هستند ولی سطح کیفیت هنرشان و سطح سواد و شدت تمرین شان که از خروجی شان پیداست متحیر کننده است و بسیار کم ادعاتر از خیلی از هنرمندان وطنی هستند. این هنرمندان تا به مراحل بالایی نرسند حتی به خودشان اجازه نمیدهند کنار خیابان یا در مترو برنامه اجرا کنند.
کیارش اعتمادی:همانطور که فرناز گفت اغلب سفر های مان کمپی است و طبیعت گردی می کنیم و اهل اقامت در هتل نیستیم. سینما نمیرویم و چون کنسرت ها به تکرار افتاده اند دیگر کنسرت هم نمیرویم. البته اگر کسانی به کنسرت های پاپ علاقه داشته باشند دراین زمینه کنسرت های متنوع و خوبی وجوددارد اما برای کسانی که علایق موسیقایی دیگری داشته باشند کنسرتی وجود ندارد.
همسرم آرام است
فرناز رهنما:کیارش شخصیتی آرام دارد و من هم با این که اینقدرها آدم آرامی نیستم اما در طی این سالها داشتن آرامش را از او یاد گرفته ام. همسرم همیشه در مواجهه با مشکلات خونسرد است و میگوید:« چیزی نیست، این هم می گذره و باهم حلش می کنیم» و همین لحن آرامش بخش باعث میشود مشکلات بزرگ هم آسان شود.
فرناز رهنما:سعی کردیم سفر ماه عسل مان را طوری تنظیم کنیم که بتوانیم به عروسی دوستم که قرار بود در ترکیه برگزار شود برسیم. برای صبح روز عروسی بلیت تهیه کردیم و به فرودگاه رفتیم ودر کافه تریای فرودگاه جلوی یک ساعت بسیار بزرگ نشستیم که اتفاقا جلوی آن عکس هم گرفته ایم.
جالب این که باوجود نشستن درکنار ساعت به آن بزرگی متوجه گذشت زمان نشدیم و با خیال آسان چای می خوردیم و عکس میگرفتیم تا این که به خودمان آمدیم و دیدیم یک ربع به پرواز مانده و ما از پرواز جا مانده ایم. «میخندد»کیارش اعتمادی:نکته اش همان ساعت است. «میخندد» زیر ساعت به آن بزرگی نشسته بودیم و متوجه نشدیم که زمان پروازمان نزدیک است و تنها یک ربع مانده متوجه شدیم و دیگر دیر شده بود.
فرناز رهنما:بارهای مان را هم تحویل داده بودیم ولی آن قدر دیر کرده بودیم که چمدان ها را از هواپیما بیرون انداخته بودند. «میخندد» بالاخره با بدبختی برای ساعتی دیگر بلیت خریدیم و با چند پرواز در نهایت به دقایق پایانی عروسی یعنی زمانی که مهمانان داشتند با عروس و داماد خداحافظی میکردند به سالن رسیدیم. «میخندد»
فرناز رهنما:من هر سال منتظرم ببینم امسال کیارش تاریخ تولد من را یادش میرود یا نه؟ «میخندد» بیشتر برایمان مهم است این روز رابه خاطر داشته باشیم اما هدیه اش چندان برایمان مهم نیست. ممکن است یکسال برای هم هدیه ای گران بخریم و سال دیگر وضع مالی مان طوری باشد که هدیه ای ارزان و کوچک بخریم.
امسال روز تولدم برایم روز خاصی بود. در آشپزخانه مشغول کار بودم که کیارش از بیرون آمد و من هم اصلا حواسم به دوروبرم نبود که همسرم صدایم کرد و تازه متوجه شدم تمام گلدان های خانه را پر از گل کرده و روی تمام میزها خانه پر شده از گلدان های گل. همسرم خیلی اهل کارهای رمانتیک نیست و چون ازش توقع چنین کاری نداشتم برایم خیلی جالب و دوست داشتنی بود.
کیارش اعتمادی:همه ی کادوهایی راکه فرناز برایم خریده دوست دارم. یکسال برایم آمپلی فایر گیتار خریده بود که خیلی دوست داشتم.
فرناز رهنما:این را هم بگویم که کیارش کلا ضد مراسم تولد است. «میخندد» البته فکر میکنم آقایان کلا همینطور هستند. بهمین خاطر من اگرهم بخواهم برایش تولد بگیرم یک هفته قبل یا یک هفته بعد از تولد از دوستانمان دعوت میکنم تا به خانه مان بیایند.
فرناز رهنما:این که میگویند شناخت دو طرف از هم تنها پس از ازدواج کامل میشود حرف درستی است اما من به آشنایی و رفت و آمد پیش از ازدواج معتقدم. من در سن پایینی با همسرم آشنا شدم و معتقدم شناخت خوبی که از ایشان داشتم خیلی در آرامشی که امروز در زندگی مان داریم موثر بوده است.
فکر میکنم باید پیش از ازدواج چشم اندازی از زندگی تان داشته باشد و دقیقا بدانید از زندگی مشترک و همسرتان چه انتظارهایی دارید و اگر شناخت پیش از ازدواج وجود نداشته باشد ورود به زندگی میتواند حتی وحشتناک باشد. ما با سابقه آشنایی هشت ساله پیش از ازدواج مان بازهم میدانستیم ازدواج، هندوانه ای سربسته است؛ چه برسد به کسانی که بدون شناخت یا با شناخت بسیار کمی وارد زندگی مشترک میشوند.
بخش عاقلانه ازدواج ما همین بخش بود؛ این که به یک دیگر فرصت کافی برای شناخت در سنین مختلف را دادیم. خب، به هر حال از بیست سالگی تا نزدیک به سی سالگی که باهم ازدواج کردیم آدم ها تغییراتی را در خود احساس میکنند؛ ما هم همینطور بودیم؛ یعنی این که شاهد رشد یک دیگر و تغییرات هم بودیم و با شناخت کافی از این تغییرات باهم ازدواج کردیم.
کیارش اعتمادی:به شناخت و البته علاقه پیش از ازدواج معتقدم؛ یعنی فکر میکنم ازدواج حتماً باید عاشقانه باشد. ازدواج ما هم ازدواجی عاشقانه و البته عاقلانه بود. یکسری اولویت ها برایم مهم بودند که فرناز همه ی آنها را داشت؛ مثلاً برایم مهم بود همسرم با هنر و دنیای آن آشنایی داشته باشد
و به من بعنوان یک موزیسین که شغل اصلی ام آهنگسازی است نگوید:« ای بابا موسیقی که نشد کار؛ حالا کار اصلیت چی هست؟ » «میخندد» قطعا اخلاقیات برایم مهم بودو فرناز دختر بسیار مهربانی بودو مشترکات زیادی داشتیم. ضمن این که دختر زیبایی هم بودو هست. «میخندد»