به گزارش ستاره پارسی؛ مجید اخشابی زادۀ ۲۷ دی ۱۳۵۱ است. مجید اخشابی در تهران متولد شد.مجید اخشابی خوانندۀ موسیقی پاپ، آهنگساز و نوازندۀ سنتور اهل ایران است.مجید اخشابی در سریالها و برنامههایی چون همراز، عروج، مهتاب، محله بنده نواز، مسافری از هند، یک وجب خاک، خانهبهدوش، متهم گریخت و… آهنگهایی را اجرا کردهاست.مجید اخشابی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد موسیقی و دکترای پژوهش هنر از دانشگاه هنر تهران میباشد.
مصاحبه با مجید اخشابی درباره عید نوروز و آمدن بهار
بدترین عیدم سال ۸۲ رقم خورد
این خواننده با اشاره به خاطراتی که از ایام نوروز دارد، بیان کرد: همیشه نوروز برای من خاطرات خوبی را در پی داشته است. با این حال بدترین عیدی که سپری کردم، عید سال ۸۲ بود که پدرم در کنار ما نبود و در فراق او نوروز را سپری کردیم. به غیر از آن عید، تمامی نوروزها برایمان خاطره انگیز و مسرت بخش بوده است.
ایام عید به دیار پدرم می روم
وی در خصوص فعالیت هایی که در ایام عید انجام می دهد، گفت: همیشه در ایام عید، با اشتیاق فراوان همراه با خانواده به دیار پدرم در سرزمین های شمال کشور می روم. در کودکیم آن جا بودم و آنقدر خاطره در آنجا دارم که با عشق عید را در سپری می کنم.
در آغوش گرفتن نزدیکان در زمان تحویل سال خاطره انگیز است
اخشابی در خصوص دقایق خاطر انگیز عید و لحظات تحویل سال خاطر نشان کرد: خاطره خاصی از عید در ذهنم نیست، اما آنچه که از عید همیشه در ذهنم می ماند، نشستن کنار سفره هفت سین است.
در دقایق پررنگ تحویل سال، همیشه کنار خانواده می نشینیم و نفس هایمان را در سینه حبس می کنیم و پس از آن که سال تحویل می شود، هم دیگر را در آغوش می گیریم. این اتفاقات همیشه باعث می شود که ایام عید در ذهنم بماند و زمانی که به یاد نوروز می افتم، این لحظات در ذهنم تداعی می شود.
بهترین عیدی هایم را از خدا گرفتم
خواننده قطعه ماندگار «محله بنده نواز» در ادامه به عیدی گرفتن هایش اشاره کرد و اظهار کرد: من همیشه بهترین عیدی هایم را از خدا گرفتم. معتقدم که خداوند برای هر یک از ما عیدی در نظر گرفته که هر موقع صلاح بداند، آن را به بندگانش می دهد.
همیشه پیش از ایام عید میگویم که بی تردید عیدی بزرگی در راه است که خداوند آن را در نظر گرفته است. به جز عیدی های خدا، عیدی هایی که از پدر و مادرم گرفتم، برایم بسیار ارزشمند است. از همان زمان که اسکناس ۱۰۰ تومانی عیدی می گرفتم تا این لحظه همه عیدی هایم را نگه داشته ام.
گفتگویی متفاوت با مجید اخشابی خواننده مشهور ایرانی
زنان به موسیقی ایران رنگ داده اند
بدون شک از شناخته شده ترین هنرمندان عرصه موسیقی کشورمان است. خواننده، نوازنده و آهنگسازی که صدای گرمش را روی تیتراژ سریال های معروف تلویزیونی شنیده ایم و با آنها خاطره داریم.
مجید اخشابی از سال ۱۳۸۰ با خوانندگی در تیتراژ یکی از سریال های تلویزیونی به نام «گمگشته» توانسته قابلیت های صدای خود را به شکلی جدی و فراگیر به مردم معرفی کند و از آن سال به بعد استفاده از موسیقی در تیتراز سریال های پس از انقلاب به صورت سنتی همیشگی شکل گرفت.
همکاری با اکثر قریب به اتفاق خوانندگان مطرح موسیقی به صورت آلبوم یا کنسرت از جمله فعالیت های وی بشمار می آید. همچنین شرکت در فستیوال هایی چون مین اون (جاده ابریشم ۲۰۰۰) سال ۱۳۷۹، سوری جشن ملی کره سال ۱۳۸۴، کران مونتانای سوئیس سال ۱۳۸۳ و… از جمله افتخارات اوست.
اخشابی از سال ۱۳۷۵ با تشکیل ارکستری به نام مهرآوا در اقصی نقاط ایران و جهان در کشورهایی چون آلمان، انگلستان، روسیه، اسپانیا، ژاپن، فرانسه، هند، ترکیه، و… کنسرت های موفقی را برپا کرده است
شما سال ها عضو شورای موسیقی صداوسیما بودید و با قوت ها و ضعف های فضای آنجا به خوبی آشنایید. از این منظر بسیاری از هنرمندان معتقدند تیتراژخوانی در برنامه های صداوسیما درگیر نوعی مافیا است. شما چه نظری دارید؟
خب من به خود این کلمه مافیا اعتقاد ندارم. ممکن است یک رابطه ای، یک رفاقتی یا یک همکاری موفقی در این حوزه بین تهیه کنندگان و هنرمندان شکل گرفته باشد و باعث استمرار آن همکاری شود. ضمن اینکه موسیقی یک امر سفارش پذیر نیست. چه کسی می تواند مثلا سفارش کند که فلان صدا را دوست داشته باشید؟
ببینید این یک بحث دیگر است. وقتی از اواخر دهه ۷۰ موسیقی پاپ در کشور دوباره اوج گرفت بسیاری با تیتراژخوانی در برنامه های تلویزیونی یک شبه ره صد ساله رفتند. از طرفی برخی خوانندگان هم معتقدند که صداوسیما به همه به اندازه برابر جای رشد نمی دهد.
خیلی از این خوانندگان حرفه ای که شما اشاره کردید، کم و بیش تیتراژ خوانده اند و این گونه نبود که به کسی راه ورود داده نشود. ضمن اینکه نمی توان منکر روابط دوستی و همکاری های موفقی شد که منجر به ادامه همکاری ممکن است بشود. این موارد بحثش کاملا جداست و با مافیا تفاوت دارد.
دیده ام برخی آهنگ های تیتراژهای تلویزیونی را در آلبوم هایتان بازنشر داده اید. آیا تفاوتی بین نوع موسیقی تیتراژ با قطعاتی که در آلبوم منتشر می کنید وجود دارد؟
البته در سال های اخیر یک مقدار فضای آلبوم ها متفاوت تر شده است و بیشتر مضامین عاشقانه است که توسط مخاطب پیگیری می شود. ولی خودم علاقه مندم که شوندگان به شنیدن کارهای سوژه مند هم رغبت نشان بدهند.
مثلا آثاری راجع به جنگ، محیط زیست و از این دست. حسن کارهای سوژه مند این است که وقتی روی سوژه متمرکز می شوید فضای فکری و شنیداری شما مملو از آن می شود و حوزه الهام و ادراک شما چند برابر تقویت می شود.
اینجوری به افکاری دست پیدا می کنیم که زاویه دید ما را در قبال موضوعات روز جامعه وسیع تر می کند و شاید موفقیت در دنیای امروز یکی از تعاریفش این است که بتوانیم متفاوت ببینیم و متفاوت بیندیشیم. اگر موسیقی به ما کمک کند که این تمرکز حاصل شود آن موقع قدرت موسیقی بیشتر دیده می شود.
تا همین چند سال پیش می دیدیم که ترانه تیتراژها گل می کرد و ورد زبان مردم می شد. اما امروز این اتفاق کمتر می افتد. این مشکل به دلیل ضعف موزیسین های ما است یا ذائقه مردم دستخوش تغییر شده است؟
خب اگر موسیقی باکیفیت باشد حتما ارتباط برقرار می شود. البته ناگفته نماند که دچار سونامی تفرق و حتی تنزل سلیقه ها هم شده ایم. این موج باید بیاید و یک چیزهایی را نابود کند و برود. درواقع دوره گذاری دارد. اما همیشه یک فیلم یا موسیقی خوب ماندگار می شود.
من همین الان موسیقی های خوب گذشته را در صفحه اینستاگرامم بازنشر می کنم. همین چند وقت پیش موسیقی فیلم «پدرخوانده» اثر را به اشتراک گذاشتم. این موسیقی را هر انسانی در هر جای کره زمین می پسندد.
پیشترها چنین موسیقی های ماندگاری ساخته می شد که مخاطب دست هایش بالا بود ضمن اینکه صاحب اثر هم یک هنرمند به تمام معنا بود. اما الان می بینید که یک هنرمند کم سن و سال و کم تجربه، خودش ترانه ای می گوید و خودش آهنگی می سازد و با یک ناله های عاشقانه آن را می خواند و در اینترنت منتشر می کند. یعنی پیش از آنکه خودش به کشف و شهودی در موسیقی برسد به خلق یک کلاژ دست می زند و اگر استقبالی نبیند مردم را متهم به بی سوادی می کند.
در اجراهایی که داشته اید گاه به بازخوانی آهنگ های خاطره انگیز قدیمی دست می زنید. از جمله اجرای آهنگ «نازی جان» که چند دهه پیش با صدای زنده یاد روانبخش اجرا شده بود. چه دلیلی موجب علاقه شما برای بازخوانی این قطعات می شود؟
گاهی اوقات دلم می خواهد با آهنگ هایی که دوست شان دارم خاطره بازی کنم و با صدای خودم آنها را بشنوم. مثلا اگر خاطرتان باشد برای سریال «خانه به دوش» آقای عطاران، آهنگ فیلم هندی «قدرت ایمان» را اجرا کردم.
اگر خود شما نمی گفتند متوجه نمی شدم ملودی اش هندی است.
بله ملودی هندی داشت که من از بچگی عاشقش بودم.
ولی چقدر خوب ترانه فارسی روی اثر نشسته بود. ترانه را چه کسی نوشته؟
ترانه استاد علی معلم بود. حتی آهنگ فیلم هندی «سنگان» را هم خودم دوباره اجرا کردم. این آهنگ یک شاهکار بود که خواندم و اتفاقا بازخورد مثبتی هم از مردم گرفتم. این کارها درواقع تمرین بزرگی است که مجبور می شوی استانداردها را دقیق رعایت کنی. مخصوصا وقتی می دانی مردم با آن آهنگ ها خاطره دارند و بیشتر شنیده اند.
در پرونده کاری شما همکاری های متعددی با کارگردان های مختلف به چشم می خورد. آیا این مسئله ناشی از حضور شما در شورای موسیقی صداوسیما و روابط دوستانه بود یا به لحاظ هنر موسیقایی شما؟
اتفاق اکثر دوستی هایی که بین ما شکل گرفته به خاطر کار بوده. یعنی در ۹۹ درصد موارد به خاطر یک همکاری آشنا شدیم و بعد دوستی شکل گرفت. این نبوده که ما قبلا با هم دوست بوده باشیم و بعد مثلا به من اجرای موسیقی تیتراژشان را سفارش بدهند.
من فکر می کنم این حضور پررنگ شما در اجرای موسیقی تیتراژهای تلویزیونی فارغ از اینکه نقطه مثبتی است می تواند به یک نقطه ضعف هم بدل شود و کم کم کلیشه ای شوید.
ببینید تقریبا همین طور است. وقتی زیاد به تلویزیون بروی انتقاداتی هم می شود که آقا چه خبر است هر کانالی که می بینیم شما هستی. فقط کانال کولر نرفتی! (همزمان با هم بلند می خندیم). چندین بار پیش آمده که به برنامه ای دعوت شدم اما به همین دلیل رد کردم.
ضمن اینکه مخاطبان هم نظرات مثبت و منفی مختلفی دارند. من اعتقاد دارم تیتراژخوانی رسمی ترین کنداکتور پخش موسیقی در صداوسیما است که می تواند شرایط خاصی هم برای هنرمند و هم برای مخاطب ایجاد کند تا کاری را که در آن ویترین قرار داده شده بشنود.
البته خود اثر هنری هم باید قابل باشد وگرنه به همان نسبت آسیب زاست که شما اشاره کردید. و ممکن است با ریزش مخاطب هم مواجه شویم.
گاهی دیده می شود در کنسرت های برخی شهرستان ها، به نوازندگان خانم اجازه اجرا نمی دهند. همین اواخر هم در کنسرت «هم آوایان» استاد حسین علیزاده این اتفاق متاسفانه تکرار شد. شما چه نظری در این رابطه دارید؟
این رفتار طبیعتا متناسب با شان و جایگاه فرهنگی کشورمان نیست. واقعا از همه هموطنان انتظار می رود به این مسئله نگاه روشن تری داشته باشند. چطور در یک تئاتر یا یک فیلم به خانم ها اجازه اجرا می دهیم اما در موسیقی این حق را برای شان قائل نیستیم که ساز بنوازند. اتفاقاتی اینچنینی تاثیری منفی بر موسیقی کشورمان می گذارد.
این اتفاق تابحال برای کنسرت های شما نیفتاده است؟ فکر می کنم شما در گروه تان اصلا نوازنده خانم ندارید درست است؟
درست است من در گروهم نوازنده بانو نداشته ام. منتها چه در دانشگاه و چه در آموزشگاهم نوازندگان بسیار خوبی از میان بانوان داریم که انصافا زحمت بسیاری می کشند و بسیار هنرمندند.
وقتی به آنها اجازه تحصیل موسیقی داده می شود طبیعتا باید جایی هم برای اجرای آنها در نظر گرفته شود و فرصت هنرآفرینی بهشان داده شود. آن نوازنده محترمی که آمده سال ها تحصیل و تمرین کرده حالا می خواهد از علم و هنرش درآمدی هم داشته باشد که با این رفتارها متاسفانه جلوی رشد موسیقی ایرانی هم گرفته می شود.
البته زنان در تاریخ موسیقی ما حضور فعالی داشتند.
بله درست است. زنان در طول تاریخ به هنر و موسیقی ایرانی رنگ داده اند. ما زنان هنرمندی چون سیمین آقارضی را داشتیم که نوازنده بی نظیر ساز قانون بود. اصلا در برخی سازها فقط خانم ها می توانند بهترین شیوه اجرا را داشته باشند.
مثلا ساز هارپ (چنگ) یا قانون یا فلوت و حتی ساز ویلنسل هم برازنده بانوان است و هم به روحیات شان نزدیک تر است. به هر حال نباید فراموش کنیم که زنان در کشور ما همواره دوشادوش مردان تلاش می کنند و رشد و تعالی جامعه را رقم می زنند.
حتی امروز می بینیم در بسیاری از مشاغل که مردان به نظر می رسید مانند صنعت حمل و نقل، زنان ورود کرده اند. موسیقی که دیگر یک هنر است و جای خود را دارد.