ویدیویی از پشت صحنه فیلم رحمان 1400 را در زیر مشاهده می کنید ..:
یکتا ناصر متولد 12 آبان 1357 در تهران، بازیگر است
فارغ التحصیل لیسانس رشته مهندسی محیط زیست از دانشگاه آزاد اسلامی است، پدرش افسر بازنشسته نیروی زمینی و مادر خانه دار است، می گوید بخاطر ظغام زود رنج شده ام
یکتا فرزند دوم یک خانواده ی ۵ نفره است که یک خواهر بزرگتر به نام نیکتا دارد که عکاسی خوانده و به تازگی عضو خانواده ی سینما شده و یک برادر کوچکتر هم دارد،
اسمش را مادرش برگزیده، پرسپولیسی است و آرام جعفری یکی از دوستان صمیمی اش است، در برخورد اول بسیار جدی و سرسخت به نظر میرسد اما بسیار مهربان است
16ساله بودم و تازه پیش دانشگاهی را تمام کرده بودم یک روز یکی از دوستانم به من گفت باید خواهر 5 سالهاش را به یکی از دفاتر فیلمسازی ببرد و از من خواست که همراه او بروم
من هم به قصد همراهی با او به آن دفتر رفتم آنجا به من گفتند حالا که تا اینجا آمده ای شما هم یک فرم پر کن، یک عکس پرسنلی در کیفم بود که آن عکسم را روی فرم گذاشتم چند وقت بعد برای بازی در یک سریال با من تماس گرفتند و من برای بازی در سریال 6 قسمتی گل های کاغذی در سال 1376 جلوی دوربین رفتم بعد از بازی در آن کار برای بازی در سریال «عید آن سال ها»ی آقای سعید ابراهیم فر انتخاب شدم بعد از آن هم در رشته مهندسی دانشگاه قبول شدم
بعد از اینکه کار بازیگری را شروع کردم سراغ کتاب های تخصصی، کارگردانی، فیلمنامه نویسی، بازیگری و دوربین رفتم. از آن به بعد شروع کردم به طور حرفه ای فیلم دیدن و از تجربیات اطرافیانم استفاده کردم
یکتا ناصر در اسفند 94 با منوچهر هادی کارگردان سینما که یک سال قبل در فیلم من سالوادر نیستم با بکدیگر همکاری داشتن ازدواج کرده است و صاحب یک دختر بنام سوفیا هستند
منوچهر هادی همسر یکتا ناصر می گوید مهریه همسرم فقط ۵ سکه بود
منوچهر هادی متولد 1351 در تهران، کارگردان است
پس از اتمام تحصیلات و گرفتن دیپلم وارد کارهای هنری شد، از بازیگری تا دستیاری و تدراکات را تجربه کرد و در نهایت در سال 1385 اولین فیلمش با نام تلاطم را ساخت، سپس در ادامه راه چندین فیلم موفق ساخت و در حال حاضر بعنوان کارگردان و نویسنده فعالیت جدی دارد
یکتا ناصر : اینکه مردم در خیابان تو را می بینند و به تو محبت می کنند، حس لذتبخشی است البته من یک مشکل بزرگ دارم و آن خجالتی بودنم است. آن روزهای اول نمی دانستم وقتی مردم مرا می شناسند و به من نگاه می کنند باید چه کار کنم، باید من به آنها سلام کنم یا آنها به من (می خندد)
فکر می کنم حرفه آدم به خصوص بازیگری می تواند روی نحوه زندگی و شخصیت او تاثیر بگذارد. این شغل خواه ناخواه آدم را حساس تر و نکتهسنج تر می کند. فکر می کنم این زودرنجی را هم از شغلم وام گرفته ام
زمانی که کلاس های بازیگری رایج شد موقعی بود که من شناخته شده بودم
شاید اگر در کار آقای لبخنده بنام با من بمان سال 1379 بازی نمیکردم، حتما باید در این دوره ها شرکت می کردم. در با من بمان آقای لبخنده آنقدر به من راهنمایی دادند و آنقدر با صبر و حوصله یک سکانس را تکرار می کردند تا خوب از آب دربیاید که دیگر بعد از آن هیچ وقت فکر نکردم باید در کلاس بازیگری ثبت نام کنم بنابراین سعی کردم با مطالعه اگر خلعی بود را پر کنم
● مشکل گیتی – ۱۳۹۴
● آشوب – ۱۳۹۴
● فصل نرگس – ۱۳۹۴
● کارگر ساده نیازمندیم – ۱۳۹۴
● من سالوادور نیستم – ۱۳۹۳
● زندگی جای دیگری است – ۱۳۹۲
● گنجشکک اشی مشی – ۱۳۹۲
● یکی می خواد باهات حرف بزنه – ۱۳۹۰
● قند تلخ – ۱۳۸۷
● روز برمی آید – ۱۳۸۵
● نسکافه داغ داغ – ۱۳۸۵
● قتل آنلاین – ۱۳۸۴
● سرود تولد – ۱۳۸۳
● باران رویاها را نمی شوید – ۱۳۸۲
● خانهای در شن – ۱۳۸۲
● عاشق مترسک – ۱۳۸۲
● فراری – ۱۳۸۱
● ساقی – ۱۳۸۰
● عاشقانه – ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۵ – شبکه خانگی
● ابله – ۱۳۹۳ – شبکه خانگی
● جاده قدیم – ۱۳۹۴
● دختران حوا – ۱۳۹۱
● قند ترش – ۱۳۸۵
● اولین شب آرامش – ۱۳۸۴
● لبه تاریکی – ۱۳۸۳
● پیش پرده – ۱۳۸۱
● ضربه سوم – ۱۳۸۰
● با من بمان – ۱۳۷۹
● عید آن سال ها – ۱۳۷۸ تا ۱۳۷۷
● گل های کاغذی – ۱۳۷۶