چهارشنبه 30 آبان 1403 - 20 Nov 2024
تاریخ انتشار: 1398/12/24 18:30
کد خبر: 559

زندگینامه حرفه ای امیرکاظمی بازیگر محبوب

میر کاظمی بازیگری را در نوجوانی با سریال «کتابفروشی هدهد» آغاز کرد.

به گزارش ستار ه پارسی؛ امیر کاظمی متولد ۱۹ آبان ۱۳۶۹ است.امیر کاظمی در تهران متولد شد.امیر کاظمی  بازیگری را در نوجوانی با سریال «کتابفروشی هدهد» آغاز کرد. امیر کاظمی در ۱۸ سالگی یکی از نقش‌های اصلی سریال «همه بچه‌های من» را بازی کرد.امیر کاظمی سپس در سریال‌های دیگری به ایفای نقش پرداخت تا این که در سریال «لیسانسه‌ها» نقش «مازیار»، یکی از سه جوان اصلی آن را بازی کرد.

 

بازی امیر کاظمی در سریال لیسانسه ها

سه سال پیش، وقتی نخستین خبرها از ساخت مجموعه تلویزیونی تازه سروش صحت با نام “لیسانسه‌ها” در رسانه‌ها شنیده شد، همه منتظر تماشای یک سریال جذاب و متنوع بودند. صحت که در ســال‌های اخیــــر کـــارگردانی مجموعه‌هایی چون “چارخونه”، “ساختمان پزشکان” و “پژمان” را در کارنامه‌اش ثبت کرده بود، در آخرین مجموعه تلویزیونی‌اش پیش از لیسانسه‌ها “شمعدونی” را ساخت و در کارهایش از امیر کاظمی بازیگر جوان نیز استفاده کرد.

امیر کاظمی

زندگی امیر کاظمی و صحبت های وی درباره آشنایی با سروش صحت

امیر کاظمی تمام جایگاهی را که دارد مدیون صبر و حوصله مرضیه برومند می‌داند. او در اواسط دهه ۲۰ زندگی به یکی از چهره‌های تلویزیون تبدیل شده که همه او را به خاطر سبک بازی راحتش به خاطر می‌آورند.

نزدیک به سه سال است که به‌طور مداوم با سروش صحت همکاری می‌کنید و در سه سریال «شمعدانی»، «لیسانسه‌ها ۱» و «لیسانسه‌ها ۲» بازی کردید. سروش صحت چطور وارد زندگی هنری شما شد؟

 

من همیشه سروش صحت را دوست داشتم و دلم می‌خواست با او کار کنم. قبل از ساخت شمعدانی یک روز دستیار آقای صحت با من تماس گرفت و گفت پیمان قاسم‌خانی تو را برای کار جدید سروش صحت معرفی کرده است.

 

خیلی هیجان زده شدم و اصلا نمی‌ دانستم پیمان قاسم‌ خانی من را از کجا می‌ شناسد. تا این‌ که به دفتر آقای چگینی رفتم و متوجه شدم وقتی پیشنهادهایی را برای نقش سعید می‌دادند، پیمان قاسم‌خانی گفته: «آن پسری که در «وضعیت سفید» می‌گفت من خیلی خوشگلم و مشکل ما خوشگلا اینه که در خاطره‌ها می‌مانیم، را پیدا کنید.» حتی اسم من را هم نمی‌دانستند، اما پیدایم کردند.

 

وقتی با آقای صحت صحبت کردم دیدم چقدر سلیقه کمدی ما به هم نزدیک است و همکاری شکل گرفت. حتی در همان اوایل فیلمبرداری پیشنهاد «لیسانسه‌ها» هم بهم داده شد. تاوان انتظار برای «لیسانسه‌ها» را هم دادم چون یک سال و نیم هیچ کاری انجام ندادم تا این سریال شروع شود.

 

 

در بعضی از نقدهایی که به «لیسانسه‌ها» وارد شده بود، گفته‌اند چرا مازیار سریال «لیسانسه‌ها» با وجود سرطان و شیمی درمانی اصلا تغییری در وزن و هیکلش به وجود نمی‌آید؟

خیلی خوب است که این را این‌جا بگویم، طبق مشاوره‌هایی که از مرکز دهش‌پور و دکتر متخصص سریال می‌گرفتیم، متوجه شدیم بیماران سرطان لنف، نه‌تنها لاغر نمی‌شوند بلکه چاق می‌شوند. به این دلیل که نباید تحرک داشته باشند و باید مدام به خودشان رسیدگی کنند و این باعث اضافه وزن در آن‌ها می‌شود. از طرفی سرطان‌های روده و معده باعث لاغری مفرط مبتلایان می‌شود.

امیر کاظمی

 امیر کاظمی و همسرش

 تا به حال جز تلویزیون در هیچ مدیای دیگری حضور نداشتید. از سینما و تئاتر پیشنهاد نداشتید یا خودتان نخواستید از تلویزیون بروید؟

از شروع فعالیت هنری‌ام چهار پیشنهاد سینمایی داشته‌ام که همه آن‌ها در این دو یا سه سال اخیر بوده است، اما بدشانسی بازیگران تلویزیون این است که مدتی طولانی درگیر یک پروژه هستند و هماهنگ کردن برای کارهای دیگر کمی سخت است.

وقتی هم کار سریالی تمام می‌شود، دیگر از کار سینمایی خبری نیست تا در کار بعدی تلویزیون حضور پیدا کنی. درباره تئاتر هم باید بگویم به میل خودم تا همین یک سال پیش دوست نداشتم کار کنم، اما چند وقتی است که دوست دارم کار تئاتر انجام دهم، و پیشنهاد خیلی خوبی هم برایم پیش آمد که به زودی احتمالا خبرهای آن را می‌شنوید.

 

 

در ابتدای صحبت‌هایتان به چهار نفری اشاره کردید که حاضرید حتی شده پشت صحنه بروید تا آن‌ها را ببینید؛ می‌شود نام این افراد را بگویید؟

مرضیه برومند را که گفتم. نفر بعدی حمید نعمت‌الله است که فقط دوست دارم بشینم و نگاهش کنم، هیچ کاری هم با او ندارم. بعد از آن هم استاد داریوش مهرجویی و استاد مسعود کیمیایی.

 

شخصیت مازیار که او در این مجموعه طنز ایفا می‌کند، شخصیتی است که از قضا به هیچ عنوان طنز نیست و تلخی‌های مختص خود را دارد. با این حال تمام تلاشی که در نگارش این شخصیت و ایفای آن از سوی کاظمی شده، این است که شخصیت خیلی تلخ به چشم نیاید و به ویژه با نوع خاص ادای دیالوگ‌های این بازیگر، شیرینی خاصی پیدا کرده است.

 

بازیگر مجموعه‌هایی چون وضعیت سفید و لیسانسه‌ها توضیح می‌دهد: در این مجموعه دغدغه اصلی همه ما، حفظ کیفیت شخصیت حبیب است؛ چون به هر حال او طنازی‌های بیشتری دارد و بیشتر از بقیه دیده می‌شود و با توجه به موقعیتی هم که هوتن شکیبا پیدا کرده (کسب سیمرغ بهترین بازیگر مرد جشنواره) نگاه بیشتری روی او است. به همین دلیل نگرانی چندانی درباره نقش خودم ندارم و در متن هم شخصیتم تا اینجا درست پیش رفته است.

 

او در رابطه با محتوای درام نقش خود ادامه می‌دهد: به نظر می‌رسد در این فصل وضع مازیار بهتر شده است. پدرش در پایان فصل قبل اعتیادش را ترک کرد و امیدوارم برنگردد! (می‌خندد) در کل نه من و نه حتی آقای صحت تاکیدی بر شیرین‌تر کردن این شخصیت نداریم و همان روند معمول زندگی‌اش را به تصویر می‌کشیم. فقط در این فصل با توجه به این‌که مازیار مشغول خواندن فوق‌لیسانس و در شرف ازدواج است، شرایط تازه‌ای پیدا کرده است.

 

 

شروع ورزش حرفه ای اسکیت از زبان امیر کاظمی

این همان قضیه صفر تا صد است که گفتم. پدربزرگ من آلمان زندگی می کند و مادرم به او سفارش داد برای امیر یک کفش اسکیت بفرست. پدربزرگم فرستاد و من جعبه کفش را باز کردم و پوشیدم بعد هم با آن خوردم زمین و خیلی بدم آمد. به مادرم گفتم بیا این را بفروشیم پلی استیشن بخریم.

مادرم هم که دید چاره ای ندارد گفت خب هر چی تو بخوای و رفتیم که کفش را بفروشیم. دیدیم هیچ کس آن را نمی خرید. چون مارکش را نمی شناختند. بعد دیگر مادرم گفت حالا برو کلاس اگر یاد نگرفتی بعدا فکری به حالش می کنیم.

 

من رفتم آموزش سبک نمایشی در باشگاه انقلاب ثبت نام کردم. به من گفتند اگر یک سال و نیم مداوم بیایی می توانی دوره را تمام کنی و من همان جلسه اول این قدر از اسکیت خوشم آمد که همان جلسه او رو به روی خانه مان در دانشگاه تهران هم کلاس اسکیت داشت و ثبت نام کردم.

سه روز باشگاه انقلاب می رفتم و سه روز دانشگاه تهران که البته آن جا هیچ کس نبود، فقط من بودم ومربی و مربی هم با من خیلی خوب اسکیت کار کرد تا جایی که سر یک ماه من کل اسکیت نمایشی را تمام کردم و بچه های باشگاه انقلاب هنوز دو قدم راه می آمدند و بعد با صورت می خوردند زمین. بعد من آن جا کامل برای خودم می چرخیدم و سرعت می رفتم.

 

این فخر فروختن برایم خیلی خوشایند بود، طوری که من هفت صبح اسکیت به پا می کردم و می رفتم پارک لاله و نه و ده شب با کتک بر می گشتم خانه. اصلا دیگر کفش معمولی پایم نبود.

 

چه شد تا تیم ملی اسکیت رفتی و بعد هم ادامه ندادی؟

گذشت، تا این که یک ماه رفتم تیم اسکیت شهرداری و کنار آدم های بیست، بیست و پنج ساله تمرین های سخت انجام دادم. مثلا تابستان ساعت هفت صبح می رفتیم پیست پارک لاله و تا ساعت دو بدون این که اجازه داشته باشیم آب بخوریم تمرین می کردیم. من هم که ۱۲ سالم بیشتر نبود، دیدم که نمی توانم بیشتر از این سختی تحمل کنم و مثل بقیه جاهایی که بهم سخت گذشت فرار کردم و این کلمه «باید» را از رویش برداشتم.

 

 

بعد از ازدواجت چه ورزش هایی انجام می دهی؟

الان ورزش های جدیدی را خودم ابداع کردم. ورزشی هست که در خانه انجام می شود و خیلی مفید است و توصیه می کنم به همه. روزی دو سه دفعه جارو می زنم، بخارشوی می کشم، ظرف می شویم، غذا درست می کنم و خیلی هم کالری می سوزانم.

امیر کاظمی

امیر کاظمی و همسرش

چون خانه ای که می نشینیم از این مدل خانه های بزرگ قدیمی است که وقتی از آن ته شروع می کنم جاروکشیدن تا به این سر برسم دوباره آن ته خاک نشسته. یک حیاط کوچکی هم دارم و بهش خیلی می رسم که خیلی ورزش سنگینی هم هست. باغچه بیل می زنم، درخت ها را آب می دهم، جارو می زنم. الان هم همه ش استرس دارم که نور می رود و باید برسم درخت ها را آب بدهم.

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://setareparsi.com/d/j3kdx2