به گزارش ستاره پارسی: اگر به جدایی از شریک عاطفی خود فکر می کنید، احتمالاً در حال حاضر با احساسات پر تنشی روبرو هستید؛ شاید احساس گناه می کنید و یا شاید هم ترس از اتفاقات بعدی، ناامیدی و غم و اندوه شما را فلج کرده است و مطمئن نیستید تصمیم درست چیست. دلایل مهمی وجود دارد که برای پایان دادن به یک رابطه نادیده گرفته می شود. در اینجا سرنخ های مهمی را با هم مرور می کنیم که می توانند به شما کمک کنند تا بفهمید واقعاً می خواهید چه کاری انجام دهید.
هنگام تصمیم گیری در مورد اینکه آیا باید رابطه خود را تمام کنید، مهم است که سه چیز را در نظر بگیرید:
۱. این رابطه چگونه بر شما و رفاه شما تأثیر می گذارد؟
۲. آیا اگر هر دوی شما تلاش کنید می توان مسائل را حل کرد؟
۳. آیا شما و شریکتان مایل به ایجاد تغییرات لازم هستید؟
با افراد مورد اعتماد زندگیتان مانند دوستان یا خانواده، مشورت کنید تا به شما کمک کنند از دیدی عینیتر و از دید نفر سوم به وضعیت خود نگاه کنید. گاهی اوقات افراد خارج از یک رابطه می توانند مسائل را واضح تر ببینند.
به یاد داشته باشید تصمیم به جدایی از کسی، اگرچه گاهی دردناک است، اما مراقبت از خود و نیازهایتان در اولویت است. از طرف دیگر، تصمیم به ماندن به این معنا نیست که بعداً نمیتوانید به رابطه پایان دهید.
به همان اندازه که ممکن است بخشهای خوب رابطهتان را دوست داشته باشید، اگر لحظاتی که واقعاً از آنها لذت میبرید در مقایسه با لحظاتی که پر از استرس و نارضایتی است کم تر باشد، ممکن است نشانهای از این باشد که زمان جدایی فرا رسیده است
اگر شریک عاطفی شما، مرزهای فیزیکی و عاطفی شما را به گونهای زیر پا بگذارد که باعث شود شما احساس بیقراری یا ناامنی کنید، این وضعیت می تواند دلیلی برای جدایی باشد.
زیر پا گذاشتن مرزهایتان ممکن است به نظر شما را وادار به انجام کارهایی کند که با آنها راحت نیستید، نادیده گرفتن عمدی نیازها و انتظاراتتان پس از بیان شفاف آنها، یا آسیب رساندن به سلامت جسمی یا عاطفی شما با اعمال طرف مقابل.
اگر دائماً در اطراف شخصی احساس نگرانی می کنید، این نشانه آن است که احساس امنیت کامل نمی کنید. دلایل زیادی وجود دارد که ممکن است این اتفاق بیفتد؛ شاید شما همیشه نگران هستید که اگر او را ناراحت کنید واکنش بدی در انتظارتان باشد، یا اینکه اگر اشتباهی مرتکب شوید ممکن است او شما را ترک کند.
همه ما سزاوار این هستیم که در روابطی باشیم که در آن احساس امنیت کامل داشته باشیم تا خودمان باشیم و نیازهای خود را بدون ترس از نوسان، تلافی یا رها شدن بیان کنیم.
بسیاری از مردم معتقدند که شریک زندگیشان تغییر خواهند کرد؛ برای مثال زمانی که به نقطه عطفی برسند یا زمانی که برخی از عوامل استرسزای بیرونی کاهش یابد، متعهدتر، فهمیدهتر یا مهربانتر میشود. تضمینی نیست که صد در صد این اتفاق بیافتد. اگر مطمئن باشید که شریک زندگیتان هرگز تغییر نمی کند، آیا همچنان به رابطه خود ادامه می دهید؟
اگر احساس امنیت در رابطه و اعتماد به طرف مقابل به دلیل خیانت های مداوم برای شما دشوار است، نشانه آن است که ممکن است تنها با رها کردن او بهترین لطف را در حق خود کرده باشید.
ناتوانی در تعهد ممکن است نشانه این باشد که شما واقعاً نمیخواهید در این رابطه باشید. اگر نمیتوانید بدون دروغ گفتن یا شکستن اعتماد طرف مقابلتان، با او باشید، یا اگر برای وفاداری به سختی می افتید، با پایان دادن به این رابطه، هم به او و هم به نیازهای درونیتان احترام بگذارید.
آیا دائماً چیزهایی در مورد شریکتان پیدا میکنید که باعث انتقاد از او می شود؟ اگر برای احترام گذاشتن، ارزش گذاری یا پذیرفتن شریک خود به گونه ای که هست مشکل داری، نشانه آن است که احتمالا به درد هم نمی خورید. شما باید با کسی باشید که به او خیلی فکر می کنید و از بودن با او لذت می برید و شریک شما نیز لیاقت این را دارد که با کسی باشد که او را همانطور که هست دوست دارد و می پذیرد.
شما ممکن است شریک زندگی خود را دوست داشته باشید، اما شاید باورهای مذهبی مختلف باشید، دیدگاه های متفاوتی در مورد بچه دار شدن یا سبک زندگی متفاوتی داشته باشید.
شاید تلاش برای نزدیک کردن دنیاها هم جواب دهد، اما پایان دادن به یک رابطه به دلیل این نوع ناسازگاریهای زندگی نیز اشکالی ندارد. شما باید خودتان تصمیم بگیرید که با کدام تفاوتها میتوانید زندگی کنید و غلبه بر کدامشان دشوار است.
اگر می دانید که در نهایت به دنبال یک رابطه جدی و طولانی مدت هستید، مهم است که در مورد تصمیم خود برای با هم ماندن فکر کنید. اگر نمیتوانید خود را در درازمدت با شریکتان تصور کنید، احتمالاً به نفع هر دو نفر است که از هم جدا شوید.