شنبه 03 آذر 1403 - 23 Nov 2024
تاریخ انتشار: 1402/01/13 18:35
کد خبر: 14802

بلایی که رسانه‌های اجتماعی بر سر دختران نوجوان می‌آورند

براساس شواهد جدید، گوشی های تلفن همراه هوشمند به عنوان عامل اصلی، مسئول همه‌گیری بیماری روانی در میان زنان جوان شناخته می‌شوند.

به گزارش ستاره پارسی: جاناتان هایت، روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه نیویورک، در حوزه روانشناسی اخلاق تخصص دارد و به دلیل انجام پژوهش‌های برجسته در حوزه روانشناسی سیاسی و اخلاقی، و رسانه های اجتماعی در فهرست برترین اندیشمندان جهان در مجلات "فارین پالسی" و "پراسپکت" قرار گرفته است. او یکی از پراستنادترین محققان در زمینه‌های مذکور است و در بین ۲۵ روانشناس برتر زنده جهان نیز شناخته شده است. جاناتان هایت نویسنده کتاب‌هایی با عناوین "فرضیه خوشبختی؛ یافتن حقیقت مدرن در خرد باستان" (ترجمه شده توسط ساناز فرشیدفر و منتشر شده توسط نشر نوین توسعه) و "ذهن درستکار؛ چرا سیاست و مذهب افراد خوب را از هم جدا می‌کنند" (ترجمه شده توسط امین یزدانی و هادی بهمنی و منتشر شده توسط نشر نوین توسعه) نیز می‌باشد.

جوانی دیگر همانند سابق نیست. در هر دو سوی اقیانوس اطلس چه سهم نوجوانانی باشد که خود را شکست خورده می‌دانند و چه درصدی که به دلیل آسیب رساندن به خود در بیمارستان بستری شده اند سلامت روان جوانان در حال سقوط آزاد است. اعداد در اینجا مورد مناقشه نیستند. از سال ۲۰۱۲ میلادی سطح اضطراب و افسردگی به شدت افزایش یافته است. آن‌چه مورد مناقشه بوده این است که چرا چنین اتفاقی رخ می‌دهد؟

در اوایل سال جاری انتشار جزئی بررسی دوسالانه ریسک رفتار جوانان از سوی مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری (CDC) در ایالات متحده نشان داد که اکثر دختران نوجوان (۵۷ درصد) اکنون می‌گویند که غمگینی یا ناامیدی مداوم را تجربه می‌کنند (در مقایسه با ۳۶ درصد در سال ۲۰۱۱ میلادی) و ۳۰ درصد از دختران نوجوان می‌گویند که به طور جدی به خودکشی فکر کرده اند (در مقایسه با ۱۹ درصد در سال ۲۰۱۱ میلادی).

پسران نیز وضعیت بدی دارند، اما میزان افسردگی و اضطراب گزارش شده در میان آنان شدید نیست و افزایش آن از سال ۲۰۱۱ میلادی کم‌تر است. شگفتی بزرگ در داده‌های مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری آن است که پاندمی کووید -۱۹ واقعا بر روند‌های کلی تاثیر نمی‌گذارد روندی که از حدود سال ۲۰۱۲ ادامه یافته است. نوجوانان پیش‌تر تا سال ۲۰۱۹ میلادی از نظر اجتماعی فاصله گرفته بودند که می‌تواند توضیح دهد که چرا محدودیت‌های کووید به طور متوسط به میزان کمی بر بیماری‌های روانی آنان افزوده است.

رسانه‌ها با ابراز تاسف درباره افزایش موارد و جست و جوی علل این موضوع پاسخ‌هایی را ارائه داده اند. بسیاری خاطر نشان ساختند که این افرایش به پیش از دوران پاندمی کووید مربوط می‌شود سپس به مواردی مانند افزایش فشار تحصیلی گرفته تا افزایش دمای جهانی و زن‌ستیزی اشاره کردند. برخی از آنان به گوشی‌های تلفن همراه هوشمند و نقش رسانه‌های اجتماعی اشاره کردند، اما افزودند که شواهد همبستگی میان این موارد اندک است.

"درک تامپسون" در مقاله‌ای داده محور در نشریه "آتلانتیک" درباره تعدد علل احتمالی تاثیرگذار در مورد این موضوع نوشت که "ادبیات آکادمیک در مورد آسیب‌های رسانه‌های اجتماعی پیچیده است".

او سس به نقل از "جف هنکاک" یک چهره دانشگاهی از دانشگاه استنفورد که این موضوع را مورد مطالعه قرار داده بود افزود: "صد‌ها مطالعه درباره ارتباط رسانه‌های احتماعی و سلامت روان انجام شده که تقریبا تمام آن مطالعات تاثیرات این دو حوزه بر یکدیگر را بسیار اندک نشان داده اند".

تردید تامپسون و شک و تردید گسترده‌تر در رسانه‌ها و جامعه در مورد ارتباط بین تلفن‌های هوشمند و کاهش سلامت روان نوجوانان در سال ۲۰۱۹ میلادی موجه بود، اما در سال ۲۰۲۳ موجه نیست. در بسیاری از مطالعات تازه این همبستگی بین دو موضوع دیده می‌شود. اکنون شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهند رسانه‌های اجتماعی یک علت اساسی و نه صرفا یک عامل کوچک برای بروز افسردگی و اضطراب و در نتیجه رفتار‌های مرتبط از جمله خودآزاری و خودکشی هستند.

من و "گرگ لوکیانوف" در کتاب مان تحت عنوان "نوازش ذهن امریکایی" تلاش کردیم تا توضیح دهیم که چه اتفاقی برای نسل زد (Z) رخ داده است. ما بر روی "محافظت بیش از حد" تمرکز کردیم، اما در فصلی از کتاب خود در مورد اضطراب شش صفحه را گنجانده‌ایم که در آن در مورد نقش احتمالی رسانه‌های اجتماعی صحبت کرده ایم و در آن از ایده‌های "ژان تونگ" استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی سن دیه گو و نویسنده ده‌ها مقاله پیشگام در مورد این موضوع استفاده شده است.

شواهد در سال ۲۰۱۷ میلادی زمانی که ما در حال نوشتن آن کتاب بودیم مختلط بود بنابراین ما به درستی مراقب بودیم و بخش را با این جمله به پایان رساندیم: "ما قصد نداریم وحشتی اخلاقی ایجاد کرده و والدین را بترسانیم تا همه آنان استفاده از گوشی‌های تلفن هوشمند را برای فرزندان شان تا زمانی که ۲۱ ساله شدند ممنوع سازند. این موارد مسائل پیچیده‌ای هستند و انجام تحقیقات بیش تری در مورد آن مورد نیاز است".

کتاب ما در سپتامبر ۲۰۱۸ منتشر شد. چهار ماه بعد دو محقق دانشگاه آکسفورد "امی اوربن" و "اندرو پرزیبلسکی" اثری را منتشر کردند که به عنوان معتبرترین مطالعه در مورد این موضوع مورد استقبال قرار گرفت. اثر آنان تحت عنوان "ارتباط بین رفاه نوجوانان و استفاده از فناوری دیجیتال" که در آن از یک تکنیک آماری پیشرفته به نام "تحلیل منحنی مشخصات" (SCA) در سه مجموعه داده بزرگ استفاده شده بود که در آن نوجوانان در ایالات متحده و بریتانیا "استفاده از رسانه‌های دیجیتال" خود را گزارش کردند و به سوالات مربوط به سلامت روان پاسخ دادند.

اوربن و پرزیبلسکی نوشتند که میانگین ضریب رگرسیون (اندازه‌گیری استفاده از صفحه نمایش برای پیش‌بینی سلامت روانی مثبت) به میزانی ناچیز منفی بود که نشان دهنده سطحی از مضر بودن به اندازه‌ای نزدیک به صفر است که تقریبا به همان اندازه‌ای بود که آنان (در همان مجموعه داده ها) برای ارتباط سلامت روان با "خوردن سیب زمینی" یا "استفاده از عینک" یافتند. نویسندگان به این نتیجه رسیدند که چنین تاثیراتی برای تضمین تغییر سیاستگذاری‌های حوزه سلامت روان بسیار اندک هستند.

زمانی که نتیجه مطالعه را خواندم تردیدهایم آغاز شد. در هر حال این بزرگترین و تاثیرگذارترین پژوهشی بود که تاکنون در این زمینه انجام شده بود و توسط پژوهشگرانی منتشر شد که مدت زمان طولانی تری نسبت به من در مورد رسانه‌های اجتماعی مطالعه کرده بودند. آیا ممکن بود من و گرگ مرتکب اشتباه شده باشیم؟ آیا ممکن بود ما در ایجاد یک وحشت اخلاقی ناموجه دیگر در مورد فناوری سهیم بوده باشیم؟

نتایج مطالعات بیش تری در سال ۲۰۱۹ میلادی منتشر شدند. بنابراین، تصمیم گرفتم تمام مطالعات مرتبطی را که می‌توانستم پیدا کنم در یک سند جمع آوری کنم. من از ژان تونگ خواستم تا به این پروژه بپیوندد، زیرا او در مورد مجموعه داده‌های مختلف اطلاعات بیشتری داشت.

آیا ارتباطی بین رسانه‌های اجتماعی و پیامد‌های بد سلامت روان وجود دارد؟

از صد‌ها یا هزاران نوجوان خواسته شد تا گزارش دهند که چه مقدار از زمان خود را در رسانه‌های اجتماعی یا به طور کلی رسانه‌های دیجیتال صرف می‌کنند و سپس چیزی در مورد سلامت روان خود گزارش دهند. اکثر مطالعات ارتباط مثبتی بین زمان صرف شده در رسانه‌های اجتماعی و مشکلات سلامت روان به ویژه اختلالات خلقی (افسردگی و اضطراب) یافتند. ۵۵ مطالعه در مرور ما فهرست شده بودند که همبستگی قابل توجهی را نشان دادند.

در ۱۱ مطالعه هیچ رابطه و یا رابطه اندکی مشاهده شد. در واقع، الگوی آشکاری در بسیاری از مطالعات و بررسی‌های ادبیات وجود دارد: در مطالعاتی که به تمام فعالیت‌های مبتنی بر صفحه نمایش (از جمله تلویزیون) برای همه نوجوانان (از جمله پسران) توجه کرده اند معمولا همبستگی‌های کوچکی گزارش شده بود، اما زمانی که در بر روی تاثیر رسانه‌های اجتماعی بر روی دختران متمرکز می‌شوید همبستگی گاهی اوقات به میزان قابل توجهی افزایش می‌یابند.

دو نتیجه از پژوهش به دست آمد. نخست آن که میزان اختلالات خلقی در دختران بیش‌تر از پسران است. دوم آن که اثر دوز – پاسخ برای دختران بیش‌تر است. برای پسران دو تا پنج ساعت استفاده روزانه از گوشی تلفن هوشمند خطر افزایش دو برابری افسردگی را به همراه داشت و برای دختران این میزان تا سه برابر افزایش می‌یافت.

اما چرا نتایج پژوهش ما متفاوت از نتیجه پژوهش اوربن و پرزیبلسکی بود. مهم‌ترین نکته آن است که آنان پسران و دختران را با هم ترکیب کردند در حالی که بسیاری از مطالعات دیگر نشان داده اند که همبستگی با اختلالات خلقی برای دختران بیش‌تر است. بنابراین، در مورد دخترانی که از رسانه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند ارتباط بسیار بزرگتری وجود دارد.

علی‌رغم سال‌ها بحث داغ اکنون یک اجماع در مورد این که تا چه میزان همبستگی بین استفاده از رسانه‌های اجتماعی و اختلالات خلقی وجود دارد به وجود آمده است. من نمی‌گویم که یک روز استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای دختران بدتر از یک روز مصرف زیاد الکل است. من به سادگی می‌گویم که اگر قرار است بازی بررسی فهرست‌های همبستگی را انجام دهیم مقایسه این مقوله با سیب زمینی و عینک درست نیست بلکه باید آن را با مصرف ماری جوانا و نوشیدن زیاد مشروبات الکلی مقایسه کرد.

براساس نتیجه پژوهشی تازه‌تر از اوربن و پرزیبلسکی این اثرات ممکن است حتی برای دختران نوجوان جوان تری که به تازگی بالغ شده اند بیش‌تر باشند.

برای نشان دادن این که استفاده از رسانه‌های اجتماعی باعث افسردگی و مضطرب شدن دختران نوجوان می‌شود چه چیزی لازم است؟

فرض کنید یک نوجوان گزارش می‌دهد که به طور متوسط در یک مطالعه ده هفته‌ای دو ساعت در روز را در رسانه‌های اجتماعی می‌گذراند. اگر در هفته سوم ناگهان زمان خود را به صفر برساند انتظار داریم در هفته چهارم چه اتفاقی برای خلق و خوی او رخ دهد؟ آیا او شادتر خواهد بود یا غمگین تر؟ اگر به‌طور متوسط یک هفته پس از ترک سیگار یا کاهش زمان رسانه‌های اجتماعی افراد تغییری در شادی ایجاد شود می‌توانیم استنباط کنیم که تغییر ناشی از تغییر رفتار هفته قبل بوده است.

در این مطالعات چه یافتیم؟ از فوریه ۲۰۲۳ میلادی ما ۴۰ مطالعه را بررسی کردیم. ۲۵ مورد از آن مطالعات شواهدی را نشان دادند که حاکی از وجود علت است و ۱۵ مطالعه تا حد زیادی چنین شواهدی را نشان ندادند. ما دریافتیم مطالعاتی که از فاصله زمانی کوتاهی (یک هفته یا کمتر بین اندازه گیری ها) استفاده می‌کردند عمدتا نتوانستند تاثیری پیدا کنند. بنابراین، ما نباید انتظار داشته باشیم که در مطالعات کوتاه مدت مزایایی برای سلامت روان پیدا کنیم.

در ۳۳ مطالعه بازه زمانی یک ماه یا بیش‌تر در نظر گرفته شده بود (۲۰ مطالعه سالانه) و از این تعداد در ۲۴ مطالعه اثر قابل توجهی دیده شد. بنابراین، به نظر می‌رسد یک مدل ساده دوز-پاسخ که در آن رسانه‌های اجتماعی مانند سم هستند (که در آن کاهش مصرف در روز دوشنبه باعث می‌شود در روز سه شنبه احساس بهتری داشته باشید) پشتیبانی نمی‌شود. با این وجود، در ۷۳ درصد از مطالعاتی که به دنبال اثرات علی در یک ماه یا بازه زمانی بیش‌تر در آینده بودند این رابطه دیده شد.

اکنون به استاندارد طلایی در علوم اجتماعی برای آزمایش علیت می‌رسیم: آزمایش. ما آزمایش‌های واقعی را بررسی کردیم که در آن شرکت کنندگان به طور تصادفی در یک شرایط درمانی یا یک وضعیت کنترل قرار گرفتند و سپس برخی از متغیر‌های وابسته مرتبط با سلامت روان اندازه گیری شدند.

اکثر آزمایش‌ها بر روی دانشجویان دانشگاه یا بزرگسالان جوان انجام می‌شوند. دریافت رضایت والدین برای انجام آزمایش‌ها بر روی افراد کم سن و سال دشوار است بنابراین، ما این بخش را به مطالعات روی نوجوانان محدود نکردیم.

تا فوریه ۲۰۲۳ میلادی من و تونگ ۱۸ آزمایش واقعی که ۱۲ مورد (۶۷ درصد) شواهدی دال بر یک اثر علّی یافتند و شش آزمایش چنین شواهدی را نشان ندادند را مورد ارزیابی قرار دادیم. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ میلادی به طور تصادفی به دانش آموزان اختصاص یافته بود که در آن باید یا استفاده از پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی را تا حد زیادی کاهش می‌دادند و یا اصلاً آن استفاده نمی‌کردند و سپس چهار هفته بعد علائم افسردگی آنان را مورد ارزیابی قرار داد.

نتیجه نشان داد گروهی که استفاده محدودی از پلتفرم‌های اجتماعی داشتند کاهش قابل توجهی در احساس تنهایی و افسردگی در طی سه هفته در مقایسه با افرادی که به طور معمول به استفاده خود ادامه دادند از خود نشان داده بودند.

در مطالعه‌ای در سال ۲۰۲۰ میلادی درباره استفاده دختران از اینستاگرام و فیس بوک مشاهده شد کسانی که از اینستاگرام استفاده می‌کردند، اما نه از فیس بوک کاهش رضایت از بدن، کاهش عاطفه مثبت و افزایش عاطفه منفی را نشان دادند.

این آزمایش‌ها شواهد مستقیمی را ارائه می‌دهند مبنی بر آن که رسانه‌های اجتماعی و به ویژه اینستاگرام دلیلی و نه صرفا عامل تاثیرگذار و مرتبط با سلامت روان به ویژه در دختران نوجوان و زنان جوان هستند.

در مطالعه‌ای انجام شده در سال ۲۰۲۲ میلادی مشخص شد که راه اندازی فیس بوک در یک کالج باعث افزایش علائم سلامت روانی ضعیف به ویژه افسردگی و افزایش استفاده از خدمات مراقبت از سلامت روان در میان اعضای کالج شده بود.

هم‌چنین مشاهده شد که طبق گزارش‌های دانش‌آموزان کاهش سلامت روان به عملکرد تحصیلی بدتر تبدیل شده است. شواهد اضافی در مورد سازوکار‌ها نشان می‌دهد که نتایج به دلیل افزایش مقایسه‌های اجتماعی نامطلوب توسط فیس‌بوک بوده است.

ما همچنین پنج مطالعه را بررسی کردیم که درباره تاثیر راه‌اندازی اینترنت پرسرعت بودند که تاثیر قابل توجه آن بر افزایش وخیم شدن سلامت روان در دختران را نشان داد. نتایج نشان داد که استفاده اعتیادآور از اینترنت زمان صرف شده برای خوابیدن، انجام تکالیف و معاشرت با خانواده و دوستان را به میزان قابل توجهی کاهش داده بود و در دختران این اثرات بیش از پسران تشدید شد.

در تمام مطالعات مشخص شد که وقتی زندگی اجتماعی به سرعت در فضای آنلاین پیش می‌رود سلامت روان به ویژه برای دختران کاهش می‌یابد.

رسانه های اجتماعی عامل اصلی بیماری‌های روانی در دختران هستند و نه صرفا فقط یک همبستگی کوچک

اکنون ۱۱ سال است که بیش‌ترین میزان ابتلا به بیماری روانی در میان نوجوانان ثبت شده است. همان طور که گزارش مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری نشان داد بیش‌تر دختران در رنج هستند و نزدیک به یک سوم به طور جدی به خودکشی فکر کرده اند. چرا این اتفاق رخ می‌دهد و چرا به طور ناگهانی در حدود سال ۲۰۱۲ میلادی آغاز شد؟

این موضوع به دلیل بحران مالی جهانی نیست. چرا این موضوع به دختران نوجوان جوان‌تر ضربه می‌زند؟ چرا بیماری روانی جوانان به طور پیوسته در طول دهه ۲۰۱۰ میلادی در حال افزایش بوده در حالی که اقتصاد آمریکا به طور پیوسته بهبود یافته بود؟ چرا تنها پس از سال ۲۰۱۲ میلادی زمانی که اقتصاد جهانی بهتر شد میزان احساس تنهایی در مدرسه در سراسر جهان افزایش یافت؟ و چرا این اپیدمی به همان اندازه به دختران کانادایی ضربه وارد ساخت در حالی که کانادا با بحران مالی چشمگیری مواجه نبود؟

این موضوع به دلیل حملات ۱۱ سپتامبر جنگ در خاورمیانه یا تیراندازی در مدارس رخ نداده است. همان طور که "امیل دورکیم" مدت‌ها پیش نشان داد مردم در جوامع غربی به دلیل جنگ یا تهدیدات جمعی خود را نمی‌کشند آنان زمانی که احساس انزوا و تنهایی می‌کنند خود را می‌کشند. هم چنین، چرا تراژدی‌های آمریکایی باعث می‌شود که این همه گیری همزمان در بین دختران کانادایی و بریتانیایی آغاز شود؟

یک علت بزرگ و آشکارا بین‌المللی و جنسیتی وجود دارد: رسانه‌های اجتماعی. اینستاگرام در سال ۲۰۱۰ میلادی راه اندازی شد. آیفون ۴ نیز به عنوان اولین گوشی تلفن همراه هوشمند با دوربین جلو عرضه شد. در سال ۲۰۱۲ میلادی فیس بوک اینستاگرام را خریداری نمود و این سالی بود که پایگاه کاربران آن منفجر شد.

در سال ۲۰۱۵ میلادی برای دختران ۱۲ ساله عادی شده بود که ساعت‌ها وقت خود را صرف سلفی گرفتن، ویرایش عکس‌های سلفی و ارسال آن برای دوستان، دشمنان و غریبه‌ها کنند تا در مورد آن نظر بدهند در حالی که ساعت‌ها وقت را نیز صرف جستجوی عکس‌های دختران و سلبریتی‌های زن ثروتمند با بدن و زندگی به ظاهر برترشان می‌کردند.

ساعت‌هایی که دختران هر روز در اینستاگرام سپری می‌کنند از ساعات خواب، ورزش و زمان وقت گذراندن شان با دوستان و خانواده شان می‌کاهد. آیا فکر می‌کردیم ورود گوشی‌های تلفن همراه هوشمند در زندگی احتماعی برای یک نسل کامل چه بلایی بر سر آنان خواهد آورد؟

فیس‌بوک می‌داند چه اتفاقی رخ می‌دهد: در یک اسلاید از یک ارائه داخلی درباره تاثیرات ایسنتاگرام بر سلامت روان مجری اشاره می‌کند که "والدین نمی‌توانند این تاثیر را درک کنند و نمی‌دانند چگونه کمک کنند". این اسلاید توضیح می‌دهد: "والدین امروزی در دوره‌ای پیش از ظهور گوشی‌های تلفن همراه هوشمند و رسانه‌های اجتماعی به بلوغ رسیده اند، اما رسانه‌های اجتماعی چشم انداز نوجوانی را به طور اساسی تغییر داده اند".

بررسی من و "ژان تونگ" با استناد به بیش از ۱۰۰ مطالعه صورت گرفته نشان دهنده شواهد قوی و واضحی از وجود علیت و نه صرفا همبستگی بین استفاده از رسانه‌های اجتماعی و مشکلات روانی در دختران نوجوان است. مطمئنا دلایل تاثیرگذار دیگری نیز وجود دارد، اما بررسی ما شدیدا بر یک نتیجه تاکید دارد: رسانه‌های اجتماعی یکی از دلایل اصلی اپیدمی بیماری روانی در دختران نوجوان است. اکنون زمان آن فرا رسیده که والدین، روسای مدارس و دولت‌ها اقدام کنند.

 

کپی لینک کوتاه خبر: https://setareparsi.com/d/27qqbn