ستاره پسیانی زادهٔ ۱۳۶۴ است.ستاره پسیانی متولد تهران است.ستاره پسیانی بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اهل ایران است.ستاره پسیانی دختر آتیلا پسیانی و فاطمه نقوی بازیگران سینما و تلویزیون و تئاتر است.ستاره پسیانی برنده تندیس بهترین بازیگر زن در سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در بخش مسابقه ایران (ب) برای بازی در نمایش «صد در صد» به کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی شد.
ستاره پسیانی از بازیگران جوان و موفق در عرصه تئاتر است بازیگری که با ۱۴ سال سابقه کاری در این حیطه توانست, جایگاه خود را ثابت کند و در جشنواره تئاتر فجر امسال جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند.
▪ اگر ستاره پسیانی نبودید الان چقدر هنرمند تئاتر بودید؟
اصلا نمیدانم! چون از سن کم وارد بازیگری شدم. شاید موزیسین میشدم یا همان بازیگری را انتخاب میکردم، نمیدانم چه کار میکردم.
▪ بازیگری را از سینما شروع کردید؟
ـ نه از تئاتر.
▪ بعد وارد سینما شدید؟
ـ فکر میکنم همزمان اتفاق افتاد، آن موقع پنج سال بیشتر نداشتم.
▪ بعد از همان موقع بازیگری را انتخاب کردید؟
ـ بزرگتر که شدم یعنی از ۱۵ سالگی بازیگری برایم جدیتر شد چون نقشهای جدی به من سپرده میشد، نقد میشدم و با خودم فکر کردم الان بازیگریام جدی شده چون دیگران هم جدی گرفتهاند.
▪ شما یک نمایش عروسکی هم کارگردانی کردید چرا کارگردانی را ادامه ندادید؟
ـ نه، گاهیاوقات به آن فکر میکنم اما دنبال سوژه هیجانانگیزی هستم به همین خاطر دلم میخواهد کاری که بعد از آن کارگردانی میکنم، بکر باشد ضمن اینکه حالا وقت هست.
▪ باز هم نمایش عروسکی کارگردانی میکنید؟
ـ نمی دانم، شاید عروسکی نباشد ولی اصولا تئاتر عروسکی را خیلیدوست دارم.
▪ در این چند سالی که کار کردید بیشتر در کارهای پدر حضور داشتید؟
ـ تا ۱۸ سالگی در کارهای پدرم بازی میکردم تا اینکه امیررضا کوهستانی من را برای نمایش «تجربههای اخیر» انتخاب کرد که بسیار کارگردان فوقالعادهای است. خیلی کار هیجانانگیزی بود و من ترسیده بودم چون اولین کار مستقل من جدا از گروه و پدرم بود. همزمان با نمایش آقای کوهستانی در نمایش کیومرثمرادی هم بازی کردم.
▪ برای پدر بازی کردن سخت بود یا برای دیگران؟
ـ برای من، سخت نبود چون این جنس بازیگری را در گروه پدرم و با کارگردانی او شروع کردم. در نتیجه جنسی از بازیگری را یاد گرفتم که بسیار سخت است، مخصوصا در نمایشهای بیدیالوگ که واقعا کار سختی است چون باید بدون حرف زدن تمام حستان را به تماشاگر برسانید.
اولین باری که با امیررضا کوهستانی کار کردم برایم مشکل بود چون فقط دیالوگ بود و من تا آن موقع در تئاترهایی بازی کرده بودم که دیالوگهای کوتاه داشت، برای همین وحشت کرده بودم که چطور دیالوگها را حفظ کنم و بگویم اما در طول این همه سال کار با پدرم، به یکدیگر عادت کردیم و میدانم اگر به من بگوید از اینجا به آنجا برو، منظورش چیست و متوجه میشوم اگر هم متوجه نشوم آنقدر بهعنوان کارگردان به او اعتماد دارم که میدانم نتیجهاش درست درمیآید.
▪ وقتی پسیانی به دیدن نمایش امیررضا کوهستانی آمدند، چه نظری داشتند؟
ـ شوکه شد! چون جنسی از بازیگری است که نمیتوان فکر کرد خیلی راحت دیالوگ میگویید. مدل بازیگری در نمایشهای کوهستانی بهشدت مینیمال است، به میمیک و حرکت دادن دست و بدن احتیاج ندارد، تمام مدت، دیالوگ میگویید و آن حس در شما پنهان است. این برای من که به این شکل کار نکرده بودم مشکلتر بود به همین خاطر بابا از بازی من شوکه شد.
اصولا به کارهای کوهستانی خیلی علاقه دارد، هنگام تمرین نمایش نیامده بود و یکدفعه به دیدن اجرا آمد. شکل کار طوری بود که من هرازچندگاهی باید با تماشاگر حرف میزدم. کارگردان نمیخواست کلی صحبت کنم و میگفت به یک تماشاگر خیره شوم و حرف بزنم و دقیقا پدرم مقابل من نشسته بود! آنقدر ترسناک بود که هول شده بودم و با خودم میگفتم باباته، ترس نداره ولی خب، خیلی حس عجیبی بود، بعدا بابا نه به این خاطر که من دخترش هستم اما دیدن این بازی از من او را شوکه کرده بود و فکر نمیکرد، بتوانم اینگونه هم بازی کنم.
▪ هیچ وقت نخواستید این مدل از بازی را ادامه دهید؟
ـ در کارهایی که با گروههای دیگر کردم بهنوعی این مدل بازی پر دیالوگ را ادامه دادم مثل کارهای مرادی، دشتآرای، برهانیمرند و...
▪ نخواستید پررنگتر باشید؟
ـ نه، برای اینکه سلیقه من جنس بازیگری فرمالیستی است. تصویر برایم مهمتر از چیزی است که شنیده میشود.
▪ فکر میکنید کدامیک بر تماشاگر تاثیر میگذارد؟
ـ در مورد خودم نمیتوانم این را پاسخ دهم چون همه تابهحال کارهای فرمی از من دیده بودند، وقتی میدیدند که من در یک نمایش، دیالوگ میگویم میگفتن اِ ستاره این مدلی هم بازی میکنه؟! در واقع تعریف میکردند البته نقد هم میشدم و همه تایید نمیکردند اما برایشان جالب بود. یکی از کارهایی که همه از بازی من تعجب کرده بودند، نمایش نادر برهانیمرند بود که فضایی رئال داشت، قصه در یک خانه میگذشت و من دختری امروزی بودم. با برخوردهای زیادی مواجه شدم که میپرسیدند این جنس تئاتر هم بازی میکنی؟ چرا نکنم؟ من دوست دارم تجربه کنم و بسیار هم از آن تئاتر لذت بردم و کارگردانی برهانیمرند را دوست داشتم.
▪ خودتان چقدر دوست داشتید با حضور در چنین نمایشهایی اتیکت بازیگر تئاتر تجربی بودن برداشته شود؟
ـ من به تجربه کارهایی متفاوت علاقهمند هستم. پدرم هم کارهایی را کارگردانی و دیالوگنویسی کرده و من بازی کردم مثل نمایش «کشتی شیطان» که من دیالوگ میگویم، یعنی بابا هم نمیخواهد کارهایش همیشه بدون کلام باشد مثل کاری که الان مشغول تمرین آن هستیم و سال آینده اجرا میشود، کاری است پر از دیالوگ و متن.
▪ تابهحال پیش آمده دورهای مثلا یک سال کار نکرده باشید؟
ـ بله، وقتی در گروهمان کاری شروع میشود اگر نقشی هم نداشته باشم بهعنوان دستیار درگیر میشوم اما پیش آمده که یکسال تئاتر بازی نکردم و سالی دیگر چند نمایش پشتسر هم بازی داشتم.
▪ تابهحال نقدی درباره بازی خودتان خواندید که ناراحتتان کرده باشد؟
ـ نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما کسی تابهحال نقد بدی نکرده و اگر هم جایی نوشته شده من نخواندهام.
▪ از چه زمانی در گروه کارگردانی پدرتان همراهیشان کردید؟
ـ سال آن را یادم نیست اما در نمایش «بسه دیگه خفه شو» هم دستیار بودم هم بازیگر.
▪ با وجود اینکه در گروهتان هم بازیگر هستید هم گاهیاوقات دستیار اما هر کاری را برای خودتان تفکیک کردید و سمتهایتان با هم تداخل پیدا نمیکند.
ـاصولا سعی میکنم کارهایم از هم تفکیک شود چون در گروه بابا بازیگر، دستیار و مدیر روابط عمومی هستم
بههمین خاطر آنها را از هم جدا و مدیریت میکنم. از کودکی به مدیریت کردن علاقه داشتم، مادرم میگوید، تو باید در دانشگاه مدیریت میخواندی! از اداره و هدایت کردن آدمها خوشم میآید شاید برای همین ۱۳ سالگی به ذهنم رسید، کارگردان شوم!
▪ قبل از نمایش «مکاشفه....» با حداد همکاری کرده بودید؟
ـ نمایش قبلی حداد «کسی نیست همه داستانها را به خاطر بیاورد» در کشورهای مختلف اجرا شد که در دو سفر مراکش و آلمان به جای بازیگرانی که نتوانستند همراه گروه باشند من رفتم. در مراکش به جای لیلی رشیدی بازی کردم و در آلمان هم به گروه کمک میکردم.
▪ برای «مکاشفه...» از طرف حداد دعوت شدید؟
ـ بله، از ابتدا گفتند که دوست دارند با من کار کنند، من هم کار «کسی نیست...» ایشان را خیلیدوست داشتم و گفتند که این کار هم به سبک و سیاق همان نمایش خواهد بود.
▪ بازتاب نمایش «مکاشفه...» چطور بوده؟
ـ بعضیها تحت تاثیر صحنههای من قرار میگیرند، بعضیها چیزی از آن متوجه نمیشوند، بعضیها یا خیلی بدشان میآید یا خیلی آن را دوست دارند، بیشتر میگویند که تصاویر زیبایی دیدند و همین برای من جذاب است. اینقدر تنوع تصاویر دارد و اتفاقات هیجانانگیزی در آن رخ میدهد که اگر خود من به عنوان تماشاگر به دیدن آن میآمدم، یک ساعتونیم به من خوش میگذشت.
▪ از ابتدا در جریان قصه این کار بودید؟
ـ فقط میدانستیم عدهای جوان در یک مهمانی هستند که نسبتهایی هم دارند، تابلوهایی که الان میبینید بر اساس شخصیتها شکل نگرفت مثلا حداد یک روز یک موسیقی برای من میگذاشت و میگفت برای این اتود بزن. هر کسی برای تابلو خودش تلاش کرد، بعدها نوشته و روتوش شد ولی تابلو هر کسی از درون خودش بیرون آمده.
▪ اینکه با متن پدر کار کنید چطور تجربهای است؟
ـ مشکلی ندارم چون آن زمان برایم بابا نیست. نویسندهای میشود که راجع به متن با او صحبت میکنم و میگویم کجا را دوست دارم و کجا را نه.
▪ خیلی از نمایشهای پسیانی اجرای خارج از کشور داشته، استقبال از این کارها آنطرف چطور بوده؟
ـ خیلی استقبال شده، برایشان جالب بوده که تئاتری مدرن و جدید از ایران میبینند، اصولا هم کارهایی را خارج از کشور بردیم که خانوادگی بوده و برای آنها جذابیت بیشتری داشته که یک خانواده چهار نفری با هم کار میکنند و از این کشور به کشور دیگری میروند.
▪ در خانواده درباره کارهای همدیگر حرف میزنید؟
ـ بله، خیلی. البته ما گروه هستیم اما جدا از گروه درباره کار با هم زیاد صحبت میکنیم. به نظرم جالب است گرچه بعضیها جنبه منفی خانوادگی کار کردن را میبینند اما جنبههای خوبی هم دارد.
▪ ممکن است روزی کاری را کارگردانی کنید که همین فضا را داشته باشد؟
ـ بله، شاید هم کاری را کارگردانی کنم که دیالوگدار باشد تا کارگردانیاش برایم سختتر باشد.
منبع: آفتاب آنلاین